با عذرخواهی از مرتضی چون تهدیدت را بعد از نوشته شدن مطلب خواندم
قذافی یکی از شخصیتهایی بود که خیلی از او بدم میآمد هم ابله بود و هم جانی هم مستبد. کارهایش مایه خنده بود و آبروی لیبیاییها را میبرد اما مرگش برای من تکاندهنده بود این بیداری اسلامی نبود بیفرهنگی بود
وقتی برای اولین بار دانستم که مختار با جانیان سپاه ابنزیاد چه کرده به دوستانم گفتم رفتار مختار هیچ سنخیتی با اسلام ندارد و محکوم است مثله کردن هیچ انسانی شرعا مجاز نیست تاکید میکنم که هیچ انسانی و نه حتی فقط مسلمانان.
کاری که هند با حمزه کرد جنایت بود کار مختار هم جنایت بود هر چند کسانی که مختار آنها را به وضعی فجیع کشت سزاوار مرگ بودند.
این تفاوت انسان آزاده با کسی است که فقط عقیده دارد
حالا قدافیِ سزاوار مرگ را هم به وضعی فجیع کشتند؛ کتکش زندند چاقو در ماتحتش فرو کردند تیرهایی به سر و شکمش شلیک کردند. او بد مرد.
شاید روشنفکرانهتر این بود که بعد از اسارت به دادگاه میرفت و پرده از جنایاتی بر میداشت و بعد اعدام میشد
شاید مصلحتاندیشانه این بود که کشته شود اما به نحوی دیگر
آنهایی که قذافی را آنطور کشتند به فکر انتقام و تشفی قلب بودند اما آیا این جبران یکمیلیونیم جنایات او میشد؟
واقعیت این است که هیچگاه واقعا نمیتوان اینگونه افراد را مجازات عادلانه کرد و زمان را هم نمیتوان به عقب برگرداند
اینجا فقط آرمانهای ما هستند که ارزشمندند این مجازات بیشتر سمبلیک است تا انجام عدالت.
عدالت چشم در برابر چشم است گوش در برابر گوش و ...
اما برای آنکه صدها چشم در آورده چگونه عدالت اجرا میشود؟
مرگ قذافی تنها در برابر مرگ یکی از کسانی که عامل کشته شدن او بود معنی پیدا میکرد فقط همین
مرگ قذافی یک فرق مهم دیگر هم داشت با دیگر مرگهای فجیعِ سیاستمداران.
مرگ او را دوربینها ثبت کردند و این به حافظه تاریخ سپرده شد. برای اولین بار بطور جدی از خود پرسیدیم آیا باید اینگونه میمرد؟ بعدها که خشم دشمنان او فرو بنشیند نگاه آنها به این اتفاق متفاوت خواهد شد ولی دیگر خیلی دیر است. ارثیهای بد برای بشریت بجا گذاشته شده است و من امید ندارم که این آخرین اتفاق از این دست باشد.
- ۹۰/۰۸/۱۴