در اعلام برائت از «ک» بودن و تنویر اذهان عموم!
بر حکیم ما زدن انگ ای ظلوم
خود بود تشویش اذهان عموم!
چون مددکار، ذوالجمال و این مجی
جملگی بوده مبرّا زین کجی (1)
پس گمان ما بشد سوی حکیم
چون که طبع او بود بحری عظیم
قافیه اندیشم و یار حکیم
میسراید بس روانتر از نسیم
مولوی گر زنده گردیدی ز گور
معترف گشتی به عجز و بل قصور
هفتده من مثنوی را خود ز بیخ (2)
میشد او منکر به صد آه و صریخ!
گر که شعر این است، آخر با چه رو
مثنوی من شعر نامم هان بگو؟!
چون که مولانا بود عاجز از این ...
شعرهای نغز و توپّ و شکّرین
من چه سان دعوی کنم هان ای عمو!
که بود زانِ من این شعر هلو؟
گر دلیلی خواهی از من گوش گیر
بعد از آن این گربه را چون موش گیر!
من به هر رایانهای تایپان شوم (3)
پیش از آن نصبندهی Anzan شوم!
هوشمند عالمی همچون حکیم
سرّ این مطلب بداند ای ندیم!
گر که فارسیساز تو Anzan بود
حرف «کاف» و «یای» تو نی آن بود (4)
پس یقین میدان مجی نبود «ک»، که
سازد او برپا بساط معرکه (5)
لیک اینجا لازم است ای دوستان
شک در این هر دو روایت داستان
گر قلم اندر کف دشمن رود
آنجلینا بدتر از چلمن شود
یا اگر صاحب قلم دیوی بود
از پری نقشش نکوتر میکشد (6)
«ک» بلیسانه روایت کرده بد
مرد حکمت قهرمانی کرده خود (7)
این سخن پایان ندارد با غموز (8)
بیطرف باید کند کشف رموز
یک پژوهش طرح باید ریختن
تا حقایق در روایت بیختن
امضاء: مجی
پینوشتها:
1. (کشته ـ مردهی این قافیه هستم!)
2. در برخی نسخ: از خجالت مثنوی را خود ز بیخ
3. شاید نیازی به توضیح نباشه، ولی تایپان: تایپکننده؛ تحریرکننده با صفحهکلید!
4. «ک» پساآنزانی! در برابر «ک»، و «ی» پساآنزانی در برابر «ی» (توضیح اینکه صورتهای پیشاآنزانی را از متن وبلاگ کپی کردهام، بنابراین تعجّب نکنید و نخواهید مچ بگیرید!)
5. در پارهای نسخ قدیمی این مصرع چنین آمده: "بوده بیزار از دروغ، چون از «کِکِه»" و در تفسیر لفظ غامض «کِکِه» این بیت وارد شده است:
از مرتضی بپرسید اسرار این معانی
زیرا که او بداند لهجهی اصفهانی!
6. با سپاس و کسب اجازه از جناب سعدی!
7. یعنی ریزعلی و پطروس و اینا با روایت «حکیم فداکار» دیگه عددی نیستند به جان خودم!
8. غموز: جمع غمزه! البته در برخی نسخ غموض هم نقل شده!
- ۹۰/۱۲/۰۴
از قسمت ریزعلی و پطرس هم خیلی خوشم آمد ظرافت جالبی بود می توانستی در شعر بیاوریش
اینچنین شعر ای مجی قبلا کجا
بود وقتی که بُدی در خوابگا(ه)
مستفیض ای جان نکردی از چه رو
ما سه تن را در زمان گفتگو
شعرهای خوب تو شد دلفریب
این سکوتِ پیش از اینت بس عجیب
چشمه بودی و نجوشیدی مجی
گنج بودی و ندیدت ملتجی
خود کلاس شاعری شد برگزار
با چنین شعری که گفتی ای برار (به لهجه لری)