خود نویسیم و خود خوانیم

پیوندها
آخرین مطالب

رد پا

سه شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۱، ۰۲:۳۴ ب.ظ

گاه گاهی اس ام اس هایی از دوستان به مناسبت های مختلف به دستم می رسد اس اما اس هایی که رنگی از آنها در خود ندارد و در واقع محصول راحتی ارتباط در عصر ماست کسانی که اگر موبایل نبود شاید تا آخر عمر خبری از من نمی گرفتند تکنولوژی اجازه می دهد تا با ده تومان و بدون حتی صرف وقتی برای نوشتن اس ام اس و تنها با فوروارد کردن اس ام اس فورواردی دیگری نشان دهی که به یاد دیگری هستی.

پیش از این نامه حقیقتا نشانی از نویسنده و خواننده در خود داشت و ردپای هر دوی آن را در آن می توانستید ببینید امروزه اس ام اس چنین حال و هوایی ندارد

خود من معمولا به این اس ام اس ها جوابی نمیدهم و گاهی جواب خودم را میدهم

مثلا مدتی قبل در جواب اس ام اس فورواردی تبریک عید فطر یونس نوشتم

مبارک بر تو عید فطر یونس

مبادا خالی اطرافت ز مونس

یک بار یکی دو ماه پیش با مجی هم مشاعره ای داشتیم که البته متنش را ندارم اگر مجی دارد بگذارد

همینطور با دوستان دیگری که شما نمیشناسیدشان

مثلا دوستی که نامش را از خلال اشعار می توان فهمید به من زنگ زد و چون در حال رانندگی بودم عذر خواستم و البته باری دیگر زنگ زد که من خوابیده بودم در ای ام اسی برایم نوشت

چون زنگ زنم به خواب اندر باشی

وقت دگری سوار بر خر باشی

آنلاین نمی شوی که با گوگل تاک

حرفی بزنم گمان کنم کر باشی

و من البته بعد از آن چندین بار سعی کردم که با او تماس بگیرم و البته این بار او جواب نداد و من برایش اس ام اس فرستادم

پاسخ ندهد تماس من را فرهنگ

انگار که هست با من او بر سر جنگ

مجنون نکشید ناز لیلی این حد

فرهاد نکوفت اینقدر سر بر سنگ

و چون باز جواب نداد برایش نوشتم:

با اس ام اس و رباعی و زنگ زدن

نتوان دل دوست را به دست آوردن

از بهر گرفتن جواب از حامد

محتاج به زیرلفظی است او قطعا

و البته بعد از این موفق به تماس شدیم. این را من دوست دارم چون زنده است در مقابل اس ام اس های مرده

امروز مرتض آغازگر اس ام اس ردپادار بود با این شعر که به جهت پاسخ ندادن به تماس او در صبح برایم فرستاد

تا به کی میخوابی ای فرخنده پی

تو به خانه خفته ای من شهر ری

تو ز خوابیدن چه دیدی ای پدر

بی سبب نبود که گشتی همچو نی

لاغر و بی پولی و در روز حشر

میشوی آخر ز پرخوابی خجل

و من که البته بهعلت دنداندرد شب قبل بی خواب و البته برای شعر کم حوصله بودم نوشتم

درد دندان داشتم شب تا سحر

خواب در چشمم نیامد ای پسر

خواب من را تو قیاس از خود مگیر

که تو شنگولی و من خرد و خمیر

ممنونم از او و این ابیات را اکنون به او تقدیم می کنم با نظر به خواب بودنش در شهر ری

پیش از این در دولت و در پارک وی

خواب بودی و کنون در شهر ری

بارها بیتوته کردی در ونک

زعفرانیه فرشته ولنَجَک {جوری تلفظ کنید تا با ونک قافیه شود}

آنکه روزی بود محبوب القلوب

از شمال شهر رفته به جنوب

قدر او را دختران پولدار

کی شناسند ای تفو به روزگار

چند خال موی اسپیدش سبب

شد که در شهر ری او ماند به شب

اشعار دوستان آنقدر خوب بود که نتوانستم در داخل پست نگذارمشان

توسط:ج
شارح اشعاری و شعرت شکر
منتهای ذوقی و من بی بصر
کی تواند زد تنه سعدی به من!
بی گمان تو حافظی در این سخن
if i send a message for you friend
i spend so many cell and bend
bend به معنی کوشش کردن
 وب سایت   ایمیل





توسط:o
میشوی هر روز به از روز پیش
همچو صاایران شدی ای راست کیش
شد دو بیت اولت موزون فشن
شد رعایت قافیه هم در سخن
Although your latin poem is not good
با زبان خویش میباید سرود
کس نگوید خوب شعر خارجی
غیر مرتض جان و گاهی هم مجی
شعر شنگولانه می گو ای فشن
سعی کن اما نیفت اندر محن
سعی کردی قافیه امد به دست
برخی از اوزان تو هم خوب هست
این زمان دو بیت از مولوی
اورم تا مستفیض از ان شوی
یار دوست دارد این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی
لنک و لوچ و چفته شکل و بی ادب
سوی او می غیژ و او را می طلب
 وب سایت   ایمیل





توسط:مجی
به به به به!
حالا دیگه به جرأت می‌شه به این‌جا گفت وبلاگ شاعرپرور آجر! و هر دم از این باغ و از اینا ... (قرار بود به طول نقطه‌چین‌های من هم اضافه بشه، ولی فعلاً به قرار سابق 3 تا کافیه!)
فشن جان پیشرفتت عالیه. واقعاً شعرت خیلی خوب بود.
دکتر جان من دیوونه‌ی این تیریپ شعر خارجی‌ام. در ضمن تا جایی که خاطرم هست و اسنادش هم موجوده! این بنده‌‌ی کم‌ترین در این زمینه پیشکسوت بوده‌ام و از مرتض چیز زیادی در این زمینه یادم نمی‌یاد و ندیده‌ام؛ تاریخ رو تحریف نکنید بابا! اون هم تاریخ ادبیات سبک تلفیقی شعر فارسی ـ خارجی موزون و مقفّا! البته اگه نسخه‌های خطّی اشعار جناب مرتض در این زمینه از موزه‌ی موبایل دکتر پرده‌برداری بشه، بنده از الان لنگ خودم رو می‌اندازم و مشتاق کسب فیض از این اشعار هستم. صد البته که مقام شما در این عرصه مقام حافظ در غزل پارسی است که هر دو به اوج رسونده‌اید.
 وب سایت   ایمیل





توسط:مجی
ادامه از قبل:
ماجرای اون مشاعره‌ی پیامکی! با دکی جان عزیز این بود که من یه پیامک طنزی رو که به نظرم جالب اومد برای دکتر فرستادم (نقل به مضمون: روایت است که در بهشت حوریان چنان با مؤمنین رفتار می‌کنند که انگار نه انگار این‌جا خانواده نشسته!). دکتر فی‌الفور پاسخی منظوم روانه کرد به این شرح:

«خود بجوش و ول کن این فوروارد را
تهیه کن از گندم خود آرد را
دوست دارم اس‌ام‌اس با بوی تو
تا ببینم پرتوی از روی تو
فرق مهتاب ای مجی با آفتاب
نیک می‌دانی خودت بر من بتاب»

من هم که خیلی حالی نداشتم به تک‌مصرعی بسنده کردم: «ای کاش که جای جوش شیرین بودی!» و دکی که کارش حرف نداره سه مصرع در جواب گفت که رباعی تکمیل باشه!:
«گر بود ز خوردنش نبودی سودی
خود چایی و خود جوشی و خود شیرینی
از منقل دیگران نخیزد دودی»
(البته بنده صحبتی از چایی نکرده بودم و دکتر به مدد آرایه‌ی ادبی جناس ناقص جای با چای، این رباعی شیرین رو خلق کرد)
باز من به ذوق اومدم و در جواب گفتم:

«صفای جوشش شعرت بنازم
وفای قلب پر مهرت بنازم»

دکی هم بی‌جواب نگذاشت و گفت:

«مرا این جوشش از شوق رفیق است
خصوصاً آن رفیقی که عمیق است
شبت خوش باد همراهم شدی چند
سرودی شعرهایی مملو از قند»
(البته در حقیقت بهتر بود که به جای سرودی می‌گفت «سرودم»، چون اون یه بیت و نیم واقعاً لایق عنوان «شعرهایی مملو از قند» نبود و در واقع نظر لطف دکتر به من بود)

من و دکتر پیش از این هم مشاعره‌ی پیامکی جالبی داشتیم که در پستی مستقل خواهم نوشت، بی حرف پیش! ................... و الان دکتر یه شعر می‌گه در وصف افزوده شدن یه مورد دیگه به انتظارات از این حقیر و اشدّ من الموت بودن انتظار ........................
مخلص همگی
 وب سایت   ایمیل





توسط:مجی
در ضمن دکتر جان کلمات شعر مولوی رو به نظرم سهواً و اشتباهاً جابه‌جا نوشتی:
دوست دارد یار این آشفتگی ...
 وب سایت   ایمیل




پنجشنبه 16 شهریور1391 ساعت: 1:40 توسط:o
این که دادی را نمیخوانم نظر
بل زمرد بود و مروارید و زر
راست گفتی نقل من بوده خطا
هر چه خواهی حق کند به تو عطا
منتظر هستم که اشعار پیام
را فرستی ای رفیق خوش مرام
گر جه میدانم که در این انتظار
چون پنه لوپه بمانم بی قرار
وعده ات چون سیرترشی هفت سال
چون بماند خوب بدهد حس و حال
لیک قبل از آن بگیرد جان ما
زودتر بفرست ای مج جان ما
 وب سایت   ایمیل





توسط:مرتض
what should I say ای رفیقان شفیق
این زمان گشتم به بحرتان غریق
گرچه قند است و شکر اشعارتان
but there is no غل و غش در کارتان
طبعتان ما را هوایی میکند
for ever forget جدایی می کند
من همیشه فکر و ذکرم آجر است
this blog ابشخور است و آخور است
if مجی put me to his his لیست سیاه
I never say بی گمان حتی یه اه
  • ۹۱/۰۶/۱۴

نظرات (۱۳)

دکتر جان کجایی که یادت به خیر.............امیدوارم روزی دوباره سعادت همنشینی با تو وبقیه دوستان باز هم در بالا شهر رخ دهد...قول میدهم این بار آن 15 درصد حواسی را که برای زیبا رویان می گذاشتم هم نگذارم و همه هوش و حواس را شش دانگ به دوستان بسپارم.....
ممنون مرتض حان الان هم همنشین اینترنتی هستیم قدر همین را هم بدانیم ضمنا در نوشته ات بجای عدد 9 نوشته ای ۱
شارح اشعاری و شعرت شکر
منتهای ذوقی و من بی بصر
کی تواند زد تنه سعدی به من!
بی گمان تو حافظی در این سخن
if i send a message for you friend
i spend so many cell and bend
bend به معنی کوشش کردن
میشوی هر روز به از روز پیش
همچو صاایران شدی ای راست کیش
شد دو بیت اولت موزون فشن
شد رعایت قافیه هم در سخن
Although your latin poem is not good
با زبان خویش میباید سرود
کس نگوید خوب شعر خارجی
غیر مرتض جان و گاهی هم مجی
شعر شنگولانه می گو ای فشن
سعی کن اما نیفت اندر محن
سعی کردی قافیه امد به دست
برخی از اوزان تو هم خوب هست
این زمان دو بیت از مولوی
اورم تا مستفیض از ان شوی
یار دوست دارد این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی
لنک و لوچ و چفته شکل و بی ادب
سوی او می غیژ و او را می طلب
به به به به!
حالا دیگه به جرأت می‌شه به این‌جا گفت وبلاگ شاعرپرور آجر! و هر دم از این باغ و از اینا ... (قرار بود به طول نقطه‌چین‌های من هم اضافه بشه، ولی فعلاً به قرار سابق 3 تا کافیه!)
فشن جان پیشرفتت عالیه. واقعاً شعرت خیلی خوب بود.
دکتر جان من دیوونه‌ی این تیریپ شعر خارجی‌ام. در ضمن تا جایی که خاطرم هست و اسنادش هم موجوده! این بنده‌‌ی کم‌ترین در این زمینه پیشکسوت بوده‌ام و از مرتض چیز زیادی در این زمینه یادم نمی‌یاد و ندیده‌ام؛ تاریخ رو تحریف نکنید بابا! اون هم تاریخ ادبیات سبک تلفیقی شعر فارسی ـ خارجی موزون و مقفّا! البته اگه نسخه‌های خطّی اشعار جناب مرتض در این زمینه از موزه‌ی موبایل دکتر پرده‌برداری بشه، بنده از الان لنگ خودم رو می‌اندازم و مشتاق کسب فیض از این اشعار هستم. صد البته که مقام شما در این عرصه مقام حافظ در غزل پارسی است که هر دو به اوج رسونده‌اید.
ادامه از قبل:
ماجرای اون مشاعره‌ی پیامکی! با دکی جان عزیز این بود که من یه پیامک طنزی رو که به نظرم جالب اومد برای دکتر فرستادم (نقل به مضمون: روایت است که در بهشت حوریان چنان با مؤمنین رفتار می‌کنند که انگار نه انگار این‌جا خانواده نشسته!). دکتر فی‌الفور پاسخی منظوم روانه کرد به این شرح:

«خود بجوش و ول کن این فوروارد را
تهیه کن از گندم خود آرد را
دوست دارم اس‌ام‌اس با بوی تو
تا ببینم پرتوی از روی تو
فرق مهتاب ای مجی با آفتاب
نیک می‌دانی خودت بر من بتاب»

من هم که خیلی حالی نداشتم به تک‌مصرعی بسنده کردم: «ای کاش که جای جوش شیرین بودی!» و دکی که کارش حرف نداره سه مصرع در جواب گفت که رباعی تکمیل باشه!:
«گر بود ز خوردنش نبودی سودی
خود چایی و خود جوشی و خود شیرینی
از منقل دیگران نخیزد دودی»
(البته بنده صحبتی از چایی نکرده بودم و دکتر به مدد آرایه‌ی ادبی جناس ناقص جای با چای، این رباعی شیرین رو خلق کرد)
باز من به ذوق اومدم و در جواب گفتم:

«صفای جوشش شعرت بنازم
وفای قلب پر مهرت بنازم»

دکی هم بی‌جواب نگذاشت و گفت:

«مرا این جوشش از شوق رفیق است
خصوصاً آن رفیقی که عمیق است
شبت خوش باد همراهم شدی چند
سرودی شعرهایی مملو از قند»
(البته در حقیقت بهتر بود که به جای سرودی می‌گفت «سرودم»، چون اون یه بیت و نیم واقعاً لایق عنوان «شعرهایی مملو از قند» نبود و در واقع نظر لطف دکتر به من بود)

من و دکتر پیش از این هم مشاعره‌ی پیامکی جالبی داشتیم که در پستی مستقل خواهم نوشت، بی حرف پیش! ................... و الان دکتر یه شعر می‌گه در وصف افزوده شدن یه مورد دیگه به انتظارات از این حقیر و اشدّ من الموت بودن انتظار ........................
مخلص همگی
در ضمن دکتر جان کلمات شعر مولوی رو به نظرم سهواً و اشتباهاً جابه‌جا نوشتی:
دوست دارد یار این آشفتگی ...
این که دادی را نمیخوانم نظر
بل زمرد بود و مروارید و زر
راست گفتی نقل من بوده خطا
هر چه خواهی حق کند به تو عطا
منتظر هستم که اشعار پیام
را فرستی ای رفیق خوش مرام
گر جه میدانم که در این انتظار
چون پنه لوپه بمانم بی قرار
وعده ات چون سیرترشی هفت سال
چون بماند خوب بدهد حس و حال
لیک قبل از آن بگیرد جان ما
زودتر بفرست ای مج جان ما
what should I say ای رفیقان شفیق
این زمان گشتم به بحرتان غریق
گرچه قند است و شکر اشعارتان
but there is no غل و غش در کارتان
طبعتان ما را هوایی میکند
for ever forget جدایی می کند
من همیشه فکر و ذکرم آجر است
this blog ابشخور است و آخور است
if مجی put me to his his لیست سیاه
I never say بی گمان حتی یه اه
بیا مجی جان این هم شواهدی که از لاتین سرودن مرتض میخواستی
اوه مای گادم رود بر آسمان
زین همه شعر شکر از آجران
کمترینم در شکرگویی بخوان
می کنم شاگردی این شاعران
باز هم تخم دوزرده ای فشن
میگذاری در بلاگ ای یار من
دیدی این کار انقدر دشوار نیست?
تو قبولی لیک رو میکن به بیست
  • دختران کوروش
  • بسی زیبا
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی