خود نویسیم و خود خوانیم

پیوندها
آخرین مطالب

اخلاق در موقعیت

سه شنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۱، ۰۶:۰۲ ب.ظ
وقتی صدام به اجبار آیت الله خویی را احضار کرد تا مجبورش کند از قیام شیعیان در سال 1991 تبری بجوید تنها زنی با سه فرزندش در منزل بزرگترین مرجع شیعه عراق در قرن بیستم باقی. مانده بودند بقیه را ارتش به زور برده بود تا همسایه ها دیدند که کسی دیگر نیست به خانه هجوم آوردند و آن را غارت کردند همسایه ها که اهل نجف و قاعدتا شیعه بودند به خانه مرجع هم رحم نکردند
  • ۹۱/۰۸/۱۶

نظرات (۶)

  • آغوش ِ بی منّت
  • یک عالمه اتفاق دوره ام کرده اند
    نه می افتند…
    نه می روند…
    فقط می رقصند!
    خوش به حال این آقای بالایی که اتفاقات برایش می رقصند اتفاقات برای ماها هم می افتند و هم می روند البته اینکه به روی چه می افتند و در چه می روند تفاسیری مختلف دارد
    به نظرم این متن رو مرتض فرستاده. کاش منبع این واقعه رو هم می‌گفت.
    واقعاً خوش به حال این «آغوش‌ـ بی منّت»! آی گفتی دکتر جان! آی گفتی!
    من بیگناهم .... شاید کار افشینه.....

    اتفاقاً تمام اتفاقهای مای بدبخت بدجور می روند.......خوش به حال این بابا...
    متن رو من نوشتم مال رسول جعفریان تاریخدان نسبتا خوب در زمینه اسلامه به نقل تز پسر آقای خویی
    روزی خواهد رسید که همان ها که امروز در پیشگاهشان به خاک می افتند زیر پاها له خواهند شد! می گویند سال 56 که شاه برای دیدار از شیراز رفته بود تمام مسیر مملوو از حمعیتی بود که به عشق شاهنشاه امده بودند. معنی دوست داشتن هایمان و احترام گذاشتن هایمان را می دانیم؟!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی