خود نویسیم و خود خوانیم

پیوندها
آخرین مطالب

مدح تو

پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۵۰ ق.ظ
بیخودی نیست که از دوستی مج شادم

که به از او نتوان یافت ز نسل آدم

گر بود محتسب شهر چه غم مشتی را

«من از آن روز که در بند و‏ی‏‌ام آزادم»

نام استاد نه زیبنده امثال من است

با وجودش نتوان گفت که من استادم

تا که همراه غبارم ببرد تا بر خویش

پای آن شمس جهان‏تاب به خاک افتادم

دوستان یک به یک از یاد برفتند اما

آلزایمر نبرد مهر ورا از یادم

«از خلاف‌‏آمد عادت بطلب کام که من»

از نظر بر خط آن مرد کویر آبادم

سر به آجر بزن ای مج! بده پست و نظری

می‏‌دهی ورنه ز دوری خودت بر بادم


هر چند انتظار مدح متقابل نمی رود مجی لطف نموده و شعری را در جواب فرستاد به شرح ذیل:

«لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم»
من نه شایسته‌ی این مدح ز شاه نظرم
اوستادی تو به انواع فن و علم و هنر
چون خجالت دهی‌‌ام من که یکی بی‌هنرم
محتسب گشتم و یارم نکند ترک مرا
آفرین بر نظر پاک رفیق قدرم 
شیوه‌ی رندی آن محتسبان را دانی!
مست‌ام و غیر ندارد نه ظن و نی خبرم!
چون به خیل تو بسی یار به از من باشد
«من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم؟»


با تشکر از شعر زیبای او من هم دو بیتی تکمله می نویسم به تشکر از اینکه بعد از مدتها با ذوق خود شادم کرد

مدح گفتی و من از مدح خودم شرمنده

بس که مدح تو بود جالب و دل خواهنده

شمع نظمم چه دهد نور مجی جان چو شده

شمس طبع تو در این شعر ترت تابنده


مجی یک بیت دیگر هم فرستاده

شمس تویی شمس تویی، شمع سرافکنده من‌ام
شعر ترت آمده پس شاعر شرمنده من‌ام!

المدح یجر المدح شده

من هم مخلصم

این هم پیوستی به جهت غیبت مرتض و فشن

بشنو از من چون حکایت می کنم
ز افشن و مرتض شکایت می کنم
آن یکی دائم به گشت است و گذار
این یکی دائم به ماشین ها سوار
آن یکی گوید که اینترنت نبود
این یکی گوید که وقتم ضیق بود
گر طلب می کردم از سنگی نظر
مثل آن دو کی بماندی بی نظر
پستها را گر به دیواری نشان
داده بودم کی بماندی بی نشان

  • ۹۲/۰۳/۰۲

نظرات (۶)

این مدحی بود که به دبنال نظر مفصل مجی در چند پست قبل قولش رلا به او داده بودم
امیدوارم بپسندد هر چند مدتی است در مود شعر گفتن نیستم
«لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم»
من نه شایسته‌ی این مدح ز شاه نظرم
اوستادی تو به انواع فن و علم و هنر
چون خجالت دهی‌‌ام من که یکی بی‌هنرم
محتسب گشتم و یارم نکند ترک مرا
آفرین بر نظر پاک رفیق قدرم
شیوه‌ی رندی آن محتسبان را دانی!
مست‌ام و غیر ندارد نه ظن و نی خبرم!
چون به خیل تو بسی یار به از من باشد
«من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم؟»
شمس تویی شمس تویی، شمع سرافکنده من‌ام
شعر ترت آمده پس شاعر شرمنده من‌ام!
..................
خیلی مخلص‌ایم دکتر جان.
اگر چه خبری از فشن و مرتض نیست ولی بد نیست قسمت پیوندهای روزانه را ببینند که مجی زنده‌اش می‌دارد از او ممنونم
من هم یک لینک اضافه کردم ببینید
من که از این پیشرفت مجی در شاعری متحیر شدم. به غایت وزین و زیبا و پرمعنا می سرایی مجیجان. مدح دکتر لایق توست
فشن جان مجی در شاعری پیشرفت، پیشبود و پیش‌خواهدبود
شعر مجی از ابتدا قوی بوده اما اشعار تو فشن جان پیشرفت داشته است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی