خود نویسیم و خود خوانیم

پیوندها
آخرین مطالب

مناجات‌نامه مشتی

سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۲۲ ق.ظ
مجیّا! وقتی مرا هم نفس باشی چه غم اگر محتسب یا عسس باشی و اگر دوستان از من رو گردانند چه غم چون تو مرا بس باشی. دنیا پر از غم است چون چون تو در آن کم است و اگر چهره مشتی درهم است یاد تواش هماره مرهم است.

مرتضا! از خودی و ناخودی بگذشتی و با فرشته و ابلیس همزمان همنشین گشتی. با چرچیل صبحانه خوردی و هیتلر را برای ناهار بردی و با گاندی ره سپردی. خود کس ندانست که تو را معیار چیست و یار کیست و با که همدلیست.

فشنا! سرشار از خلوصی؛ هر چند در قفسِ تمدن محبوسی، هنوز با طبیعت مانوسی. ای که بر همه خوبان سرآمدی، بر دامنت منشیند گردِ بدی، که چون سیاوش از آتش به در آمدی و مشت محکمی به دهان یاوه‌گویان زدی.

  • ۹۲/۰۳/۱۴

نظرات (۵)

والله که شهر بی تو مرا حسب می شود آوارگی کوه و بیابانم آرزوست
طبق گزارش های دریافتی از شاهدان عینی در دانشکده، هر گاه جناب دکتر مرتض مشاهده شده در راس هیئتی از بانوان مجعده و ملونه در حال مشائیت یا احیانا جلوس بوده اند و از این جهت خاطر جناب ایشان از عدم حضور در آجر راحت است که خاطرخواهان بس فراوان در یمین و یسار و پیشگاه و پشت ایشان جمع گردیده و امکان هر گونه ویوو را از ایشان گرفته اند و اسکوپ جناب ایشان محدود به محیط پیرامون (immediate invironment) گشته است. اگر نگران سلامت ایشان هستید، نگرانی تان بی مورد است و اگر مشتاق دیدار هستید انتظارتان بی فایده است ....
ممنون ج جان از لطفت
اولا حبس می‌شود و نه حسب می‌‌شود و ضمنا چرا بانوان مجعده (دارای موی مجعد) و از چه لحاظ ملونه (رنگارنگ)؟
به تو حسودیم می‌شود که لااقل از میان آن گروه حلقه‌زده بر دور او می‌توانی نیم‌نگاهی به او بیندازی؛ ما که از همین هم محرومیم.
ممنون از بابت اصلاح . اصلا دقت نکردم. شاید اشکال تایپی بوده. این روزها مجعد بودن که مد هست و ملون بودن هم که نقاب دخترکان هست. من هم افتاخار دیدن نداشتم با واسطه شنیدم
بالله که شهر با تو مرا حبس می شود!

دکتر فشن عزیز از تمام فقرات بر شمرده تنها همان فقره ی جمع شدن خاطر خواهان در پشت بنده صدق می‏کند ولا غیر....

بنده پیوسته به یاد دوستان اجری هستم به والله ..لیکن زمانه مرا فرصت از کف بربوده....
در ضمن فشن جان اون فامیلتون هم خالی بسته...

با لامصبا الان تو این جایگاه جدید اصلا نمیشه تکون خورد... دریغ از یک لحظه نظر انداختن در روی یک زیبا رو...
به خدا راست میگم...

ظهور دوباره من به قول مارکس تو علامه کمدی بوده....
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی