سنگی که لعل شد
يكشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۳۹ ب.ظ
دیروز قرص نانی و یک کاسه آب خورد
امروز او دلستر و جوجه کباب خورد
پرسیدم آخر او که چنین پولها نداشت
تغییری اینچنین ز چه سرچشمه آب خورد؟
در حیرت اوفتادم و غافل شدم که این
رسم زمانه است که صد پیچ و تاب خورد
گفتند محتسب شده و وقت او کم است
باید برای دیدنِ رویش شراب خورد
شکر خدای گفتم و گفتم که روزگار
یک بار هم بدرد یک اهل صواب خورد
سختی کشید سنگ وجود مجی و شد
لعل عاقبت چرا که بسی آفتاب خورد
این شعر را به مجی تقدیم میکنم به جهت انجام یکی از هزار وعدهاش. اگر به همه وعدههایش عمل کند احتمالا تقدیمات من به یک دیوان تبدیل
خواهد شد حالا خود داند
ضمنا قسمت نظرات بلاگفا ایراد پیدا کرده است و نظرات را نمیشمارد بنابراین به تعداد نظرات نمایش داده شده توجه نکنید روی قسمت نظرات کلیک کنید تا بدانید آیا نظری اضافه شده یا نه
- ۹۲/۰۴/۰۹
به قول سنایی:
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن