تذکرة الاُجرا 3
مشهور است که زمانی عزم شمال کردی پس به جایی برسید؛ طرفی دریا که ترنم امواجش گوش را نوازش کردی و دیگر سو جنگل که آوای پرندگانش دل از همه بردی. نه صدایی که آرامش به هم ریزد و نه بیاعصابی که با آدمی گلاویزد. ناگاه از خود بیخود بشد و از هوش برفت پس هر چه کردندش با هوش نیامد. حکیمی آنجا بود او را یار و ندیم و سابقه الفتشان قدیم. پس گفت تا ماشینی پیش آوردند و لوله اگزوز کنار بینیاش نهادند چون کمی دود استنشاق کرد چشمان از هم گشود پس حکیم گفت به بازار شهر بریدش که شلوغ بود و حال او از شلوغی به شود لیکن به یمن انفاس حقه ذوالجمال، تصادمی در مسیر رخ داده بود و ترافیکی پدید آمدی که چهار ساعت پشت آن معطل ماندندی پس از آن ترافیک بهبود کامل یافتی. حکیم را پرسیدند این چه علت بود؟ گفت او را حب الوطن به این حال اندازد که چون او را آرامش و اکسیژن نسازد.
گویند هزاران بالابلند، گیسوکمند، پیشانی فراخ، ابروکمان، سیه چشم، مژه بلند، مه سیما، دهان غنچهای، لب سرخ، خالِ لب دار، گردن کشیده، سینه..... و زیر ناف تا به زانو..... پیرامونش گردیدی و او مراد دل همه برآوردی. گفتندش چه شدی گر یکی برگزیدی و دیگران وانهادی؟ شنیدم لختی بگریستی و با صدایی که سوز آن، دل شمر بگداختی گفتی چه کنم، این مرا نه در توان است که برگزیدن یکی، شکستن دل دیگران است.نقل است که با هزار ناز به آجر نیامدی و یاران را به نظری ننواختی. گفتندش تو که ساعتها بلاگ بانوان را نظرباران کنی چه شود که دقیقهای به هر روز به یاران قدیم پردازی؟ سرشک در چشم گردانید و گفت دیدنِ خطِّ یار، هوای دیدار آورد پس ندیدن آن اولیتر.
گویند با گاندی و هیتلر هم اتاق بودی. گفتندش چون با دو ضد توانی زیستن؟ گفت اینان اگر چه جدایند لیکن هر دو بندگان خدایند و
همچنانکه سایه رحمت حق بر سر آنهاست عنایت ما شامل هر دوی آنهاست. گویند
عنایت او تا بدانجا بودی که در آن دنیا نیز شش ماه در کنار بهشتیان فالوده
خوردی و شش ماه دگر در دوزخ با آتیلا و چنگیز و استالین به سر بردی.
فرشته را رفیق و یار خناس
شد از بس مهربان است و پر احساس
کند همجنس با همجنس پرواز
بپرّد مرتضی با جمله اجناس
- ۹۲/۰۷/۰۵
گرچه دیر به جمع دوستان سر می زند اما مصداق حضور غایب حاضر است. کرچه کم هست بین ما اما همیشه هست....
و الحق که در بیان احوالات مرتض شیخ ما مراد است و ما همه مرید.... تیغ کلامش تیز است چون الماس و نرم است چون ابریشم... مرتض ما هم که جمیع اضداد است بر اساس کلام شیخ تنها کسی است که تواند این تضاد وصف را تاب آورد..