از شکایت
شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۲۰ ق.ظ
مدتی قبل یک کاریکاتور زیبا دیدم. مردی که در گوشه روشن یک صفحه ایستاده بود کنجکاو شد که در گوشه تاریک صفحه چیست خواست با فندکش آن قسمت را روشن کند اما آتش فندک در آن قسمت گرفت و سبب شد تا قسمت بیشتری از صفحه بسوزد و فضای روشن برای آن مرد تنگتر شود
این را نوشتم چون در تذکرهای که برای مجی نوشته بودم به کنایه اشارهای به نظرات پس از نیمهشب او کردم اما از آن پس همان نظرات پس از نیمه شب هم به نظرات پس از چند نیمهشب تبدیل شد و ما را دچار پشیمانی از طلا شدن و رضایت به همان مس بودن کرد.
از شکایت وضع بدتر میشود
از شکایت اسب تو خر میشود
مادّه گاو تو بود و شیرده
شیر او کم خواندی و نر میشود
- ۹۲/۰۷/۱۳