یک حرکتِ جمعی
از اولین خاطراتِ من از فعالیت جمعیِ ایرانیان در اینترنت، یکی انتخابِ رضازاده به عنوان قویترین مرد جهان بود. سیل ایمیلها سرازیر شده بود تا عرق ملّیِ ما را به جوش آورد تا با مراجعه به صفحه مربوطه او را برگزینیم. البته به آن توجهی نکردم اما دعوت بعدی برای اعتراض به نام خلیجِ عربی را پذیرفتم هر چند دربارۀ مفید بودن آن تردید داشتم.
همه اینها البته توأم با دعوت بود اما در طی این سالها حرکاتِ خودجوش فراوانی در این عرصه صورت گرفته است از جمله دو حرکت اخیر در توهین به مسی و فرناندا لیما.
احتمالاً اخبار مربوطه را شنیدهاید عده بسیار زیادی (تأکید میکنم بسیار زیاد) به صفحاتِ آن دو در فیسبوق حمله کردهاند و هر چه فحش و فضیحت و مسخره است در حق آنها روا داشتهاند.
برای مردمی که شترمرغوار سر خود را در برف فرو میبرند گفتن این سخن آسان است که اینها عده معدودی هستند و فرهنگِ ایرانی مبرّا از چنین چیزی است. وقتی به صدایِ اکثر ورزشگاه بگوییم عدهای تماشاگرنما! بیش از این چه انتظاری میتوان داشت؟
زمانی پشت اکثر درهای دستشوییهای عمومی پر از ناسزا به مسؤولین مملکتی و … بود. اتفاقی که در حلقه نهاییِ آن، محصول امکانِ مخفی ماندن در عین داشتنِ مخاطب بود. اینترنت هم برای هموطنانِ گرامی ما چیزی شبیه به پشتِ درِ دستشویی شده است. هم مخاطب دارد و هم مخفی است، یا بهتر بگویم ظاهراً مخفی است.
این حسِ سادیستیکِ لذت بردن از تمسخرِ دیگران که من از دورانِ دانشجویی و تجربه زیستن با تهرانیها فرهنگ تهرانی میناممش هم مزید بر علت شده است و تفریحی جذاب در فضای اینترنت شده است. فقط خواندن کامنتهای سایتهای مختلف حتی از نوعِ ورزشیِ آن میتواند به شما در درکِ عمقِ فاجعه کمک کند.
من استفاده از کلماتِ جسنی را آنقدر فاجعهآمیز نمیدانم که تمسخرِ دیگران را. مطلبی که روز به روز سببِ دورتر شدن ما ایرانیها از یکدیگر میشود.
من جامعهشناس نیستم و نمیتوانم چنین رفتارهایی را ریشهیابی کنم میدانم که شما هم که دستی بر آتش دارید حسِ نوشتن ندارید و بنابراین آرزوی خواندنِ تحلیلی در اینباره از شما را باید به گور ببرم اما اگر احیاناً مطلبی جدی در جایی دیدهاید یا خواندهاید به من اطلاع دهید.
- ۹۲/۰۹/۱۷