سفری با مرتض
چهارشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۲، ۰۲:۲۵ ب.ظ
شکوهمندترین صحنه فضانوردی برای من، راهپیمایی فضایی است. گاه برای خودم خیالپردازی کرده ام. اینکه در فضا گام بر میدارم و طناب اتصال من به سفینه قطع می شود و آرام آرام به فضای بیکران پرتاب می شوم در ساعاتی که پیش از مرگ در پیش خواهم داشت البته اگر مقدور باشد صحنه ای شکوهمند را پیش رو خواهم داشت
سالها پیش صحنه چنین استقبالی از مرگ را در فیلم زیبای چشمه دیده ام
امسال فیلمی با مضمون راهپیمایی فضایی آمده که البته آن را ندیده ام
مدتی پیش هم بحث از سفر بی بازگشت به مریخ مطرح بود و عده ای هم برای آن ثبت نام کردند که البته تعدادشان قابل توجه بود با خودم فکر کردم که
چرا عده ای حاضر می شوند که پا در سفری بگذارند که بازگشتی ندارد آیا این یک خودکشی نیست؟ آن هم کسانی که عملا به زندگی امیدوارند
آیا اگر خود من می خواستم دراین سفر شرکت کنم تحمل سکوت و تنهایی زمان طولانی این سفر را داشتم؟
دیدن دور شدن از زمین و ماندن در فضای خالی میان سیارات و ستارگان چه حالی دارد؟
اگر می خواستم ازبین شما سه نفر یکی را برای همسفری انتخاب کنم کدامیک را بر می گزیدم و چگونه زمان میگذرانیدیم و درباره چه سخن میگفتیم؟
نزدیک شدن به لحظات آخر زندگی و مرگ از پیش تعیین شده در آن حالت چه احساسی دارد مخصوصا وقتی همسفری هم داری و با همدیگر به استقبال مرگ میروید؟
؟اول فکر کردم که فشن را با خودم ببرم ولی به این فکر کردم که او را نمی شود از فرزندش جدا کرد مجی هم که شرایطی شییه به فشن دارد
بنابراین نهایتا مرتض را انتخاب میکنم
- ۹۲/۱۰/۱۱