خود نویسیم و خود خوانیم

پیوندها
آخرین مطالب

سفری با مرتض

چهارشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۲، ۰۲:۲۵ ب.ظ
شکوهمندترین صحنه فضانوردی برای من، راهپیمایی فضایی است. گاه برای خودم خیالپردازی کرده ام. اینکه در فضا گام بر میدارم و طناب اتصال من به سفینه قطع می شود و آرام آرام به فضای بیکران پرتاب می شوم در ساعاتی که پیش از مرگ در پیش خواهم داشت البته اگر مقدور باشد صحنه ای شکوهمند را پیش رو خواهم داشت
سالها پیش صحنه چنین استقبالی از مرگ را در فیلم زیبای چشمه دیده ام
امسال فیلمی با مضمون راهپیمایی فضایی آمده که البته آن را ندیده ام
مدتی پیش هم بحث از سفر بی بازگشت به مریخ مطرح بود و عده ای هم برای آن ثبت نام کردند که البته تعدادشان قابل توجه بود با خودم فکر کردم که
چرا عده ای حاضر می شوند که پا در سفری بگذارند که بازگشتی ندارد آیا این یک خودکشی نیست؟ آن هم کسانی که عملا به زندگی امیدوارند
آیا اگر خود من می خواستم دراین سفر شرکت کنم تحمل سکوت و تنهایی زمان طولانی این سفر را داشتم؟
دیدن دور شدن از زمین و ماندن در فضای خالی میان سیارات و ستارگان چه حالی دارد؟
اگر می خواستم ازبین شما سه نفر یکی را برای همسفری انتخاب کنم کدامیک را بر می گزیدم و چگونه زمان میگذرانیدیم و درباره چه سخن میگفتیم؟
نزدیک شدن به لحظات آخر زندگی و مرگ از پیش تعیین شده در آن حالت چه احساسی دارد مخصوصا وقتی همسفری هم داری و با همدیگر به استقبال مرگ میروید؟
؟اول فکر کردم که فشن را با خودم ببرم ولی به این فکر کردم که او را نمی شود از فرزندش جدا کرد مجی هم که شرایطی شییه به فشن دارد
‌ بنابراین نهایتا مرتض را انتخاب میکنم
  • ۹۲/۱۰/۱۱

نظرات (۱۱)

اگر یافتی ایشان را ببر. لابد دنبال آنچه یافت می نشود هستی. اونجا هم تا می تونین در باره سخت و نرام افزارهایی که امکان رصد افلاک را ممکن می سازند صحبت کنید
فشن جان این همه مدت نمیشه فقط درباره تکنولوژی و نرم افزار صحبت کرد فکر کنم لازم باشه که یک بانوی فاضله مجرده که سنّش هم بالای پنجاه باشه هم همراه ما بیاد تا بشه گفتگوها رو توسعه داد
.ولش خوشحال شدم که منو میبری ولی وقتی فهمیدم از سر ناچاریه و چون او دو تا نمی تونن بیام خوشحالیم دیری نپایید....
ولی در هر صورت من بسیار پایه ام واسه همچین سفری...

بعید میدونم حرف کم بیاریم دکی جون....

به این حسودان عنود بگو نرم افزار و سخت افزار فقط گوشه ای کوچک از موضوعاتیه که من و تو میتونیم ساعت ها در موردش حرف بزنیم....
دقیقا حوزه صحبت ما از شعر و موسیقی و جامعه و فرهنگ و سی-است و بسیار بیشتر را در بر گرفته است. شاید از این منظر بزرگترین حوزه گفتگو میان تمام دوستانم با مرتض است
درسته حرف کم نمی‌آریم ولی در روزهای پایانی از چه می‌توان گفت؟
در مجموع، سفر با تو را دوست دارم اما با تصور این سفر، یک حس تنهایی به من دست داد که این حس برای من همیشه تداعی‌گر فشن است دست خودم نیست
مرتض جان ما به حال تو غبطه می‌خوریم و حسدی در کار نیست!؛
ای کاش من هم مرتض بودم.
از فحوای انتخاب دکتر معلوم می‌شه که از میان ما اصلاً رغبتی به هم‌سفری با مجی نداره! چون گزینه‌ی مطلوبش در درجه‌ی اوّل فشن بوده و ذکر دلیل مشابه جهت کنار گذاشتن مجی هم که کلّاً برای خالی نبودن عریضه در مورد من بوده و اصلاً گزینه‌ی اوّل و آخرش خودت بودی مرتض جان.
دکتر جان اگه بانوی فاضله‌ی مجرّده‌ای در این سفر شما رو همراهی کنه، اون موقع روی هم‌صحبتی با مرتض خیلی نمی‌تونی حساب کنی‌!
فشن را از این جهت انتخاب می کند که گوشش شنوایی برای شنیدن دارد و شاگردی می کند در مکتب حکیم.
و البته مایه بسی افتخار است این همجواری و هم سفری و بسیار فیض خواهم برد و به یاد گذشته گوشها تیز تر می کنم و فراوان خواهم آموخت و درس پس خواهم داد اگر بتوانم
حلول ماه ربیع الول مقاران با ظهور مرتض را نیز به فال نیک می گیریم باشد که باشند
حق با فشن است او شنونده خوبی است ولی شاگردی دوجانبه است
گفته‌اند این است حکمت ای فشن
دو برابر بشنوی تا که سخن
پس حکیم واقعی افشین بود
رسم استادی مجی‌جان این بود
من که دائم بوده‌ام منبر نشین
بایدم خوانید شاگرد فشین
به نظرم این حرف ها همه اش رد گم کنی است از سوی حکیم.... ما باید توجه کنیم که حکیم در واقع برای پوشاندن اصل ماجرا و شخص حقیقی که ترجیح می دهد با او سفر کند اسم همه ی ماها را وسط کشیده ...در لحظه ی اخر هم تا دید من دارم بیخ ریشش می شوم با علم به اینکه افشین موجود بی مرخصی است سریع دم از او زد و او را همسفر خویش گردانید.... دوستان ما باز فریب این حکیم مکار را خوردیم ...اسراری دارم که اگر بگویم مغز استخوانتان برشته می شود .... پس بهتر این باشد که سر پوشیده نداری حکیم جان و راز این ماجرا با همگان گویی.... ور نه رسوایت کنم رسوا کردنی
نیک می‌دانم که مج با کم ز خویش
گر رود اندر سفر گردد پریش
همچو طوطی در قفس همراه زاغ
با کم از خود همسفر کاری است شاق
پس نخواهم کرد مج را انتخاب
چون ز همراهی من یابد عذاب
کاش مرتض عزیز اسم آن فرد نهایی را می‌گفت
این بانوی فاضله مجرده را هم برای مرتض آوردم اما او جواب این عطای من را با بدبینی می‌دهد
مجی جان! کامنت آخر پست قبلی را هم ببین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی