خود نویسیم و خود خوانیم

پیوندها
آخرین مطالب

مشاعرات پیامکی با حکیم 3

سه شنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۲، ۰۳:۲۲ ب.ظ
مجی این رباعی قدیمی! خود را برای تبریک نوروز 92 به حکیم پیامک نمود:

از راه رسید باد نوروز و بهار

در سال جدید همچو دیرینه‌ی پار

صد ساله اگر شوی وگر یک ساله

هر سال همین کاسه و آش است به بار

 

حکیم در پاسخ سه رباعی پی‌درپی سرود:

هم‌قافیه است عید و امّید و مجید

با این سه توان رباعی آورد پدید

لیکن غزلی برای تو می‌گفتم

گر بود تو را حمید و ناهید و سعید

.....

انگار که شعر من تو را جذب نکرد

یا این‌که دل تو را بیاورد به درد

گر دوست نداری ای مجی دختر را

چنگیز بیار و دخترک را کن طرد

.....

تبریک من ای مجید شوخی بوده

ای دوست مرنج زان سخن بیهوده

امّید که سال نو به شادی گذرد

وز هر چه غم است فارغ و آسوده

 

مجی:

ای شعر ترت برده مرا هوش از سر

ناهید ز تو؛ امید ما را همسر!

اینک غزلی سرا که این زوج سعید

آرند حمیده یا حمید دختر یا پسر!

.....

چنگیز اگر بیاورم قافیه تنگ

می‌گردد و بایدت شدن سوی جفنگ

فرشید و نوید یا که جمشید و فرید

این چار ز تو ز من غزل رنگارنگ!

 

حکیم:

از همچو تویی هر آن‌که آید به وجود

بس مفتخر است جنس او هر چه که بود

فرقی نبوَد میان دختر وَ پسر

فرشید و نوید و آمنه یا محمود!

  • ۹۲/۱۲/۲۰

نظرات (۵)

درخشان بود این مشاعره. بَهابِه زَهازِه چَهاچِه
یعنی اینقدر از خواندن این اشعار ذوق کردم که قابل وصف نیست
این اشعار را از یاد برده بودم احسنت
این نظر را موقتا میفرستم تا چیز دیگری به ذهنم بیاید
ما که اینجا کف و خون قاطی کردیم شما را چی شده الله اعلم/ آورین به این شور و حماسه آورین به اینهمه استعداد و قابلیت. احسنت. شعرای مجی هم رفته رفته قوام پیدا کرده و در کیفیت بالا شعر میسرایی برادر
فشن جان! این خون دیگه از کجا اومد قاطی کف تو شد؟ نفهمیدم دو پست قبل رو دیدی یا نه، چون تعریضی به تو هم در آنها بود.
شعر مجی از اول با قوام بوده و این منم که از او می‌آموزم.
رفته رفته شعر من یابد قوام
چون قوام شعر مج باشد تمام
مانده‌ایم ای دوست در زیر زمین
هست پیش از این، مجی بر پشت بام
آنچه در آیینه ما نادیده‌ایم
دیده او عینا درون خشت خام
مخلص‌ام. افشین جان من حالا حالاها باید دود چراغ بخورم و در محضر جناب حکیم و استاد کامران تلمّذ کنم باشد که شعرم قوام پیدا کند ... تازه اگه پیدا بکند.
دکتر هم زبان حال من رو در مورد خودش این‌طور زیبا سروده و این هم خود گواه مدّعای من.
راستی دکتر جان به نظرم منظور فشن از کف و خون قاطی کردن، تعبیر دیگه‌ای از «کف‌بر شدن» باشه! یعنی کف بریدیم و خون با کف دست قاطی شد!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی