خود نویسیم و خود خوانیم

پیوندها
آخرین مطالب

مشاعرات پیامکی با حکیم 4

چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۴۷ ب.ظ
حکیم:

بر نمی‌دارد چرا گوشی خویش

این‌چنین او را نبود آیین و کیش

دوست چون دشمن شود خود چاره چیست؟

کشتی با پهلوانان کار کیست؟

.....

چون جواب اس‌ام‌اس را هم نداد

رفته‌ام ای دوستان کامل به باد

گر مرا دور افکند از جمع خویش

تو مرا مرده بدان از مرگ پیش

[مجی بعد از این اشعار گفتگوی تلفنی با حکیم داشته و شعری از او صادر نشده است!]

چه گویمت؟ شده زیر فشار پشتم خم

فشار مالی و دوری دوستان با هم

مرا به ذوق تو امید مانده ای مج من

بیا که چهره من بی تو می‌شود در هم

ز فیض محضر تو منفجر شود گوشی 

دل من آخر از آن نوکیا نباشد کم

نمانده غیر نظرهای تو مرا درمان 

نباشدم بجز از پست‌های تو مرهم

نوشته‌های تو ضرب‌المثل به زیبایی

به محتوای غنی و به صورت محکم

عجیب حوصله کردی برای این اپسات 

امید تا که سپاسی رساند این مدحم

  • ۹۲/۱۲/۲۱

نظرات (۶)

ممنون مجی جان از توضیحت درباره کف‌بر. من حقیقتا فکر می‌کردم منظور کف بر دهان آوردن است
واقعا روشن شدم در باب کف
باز تیرت کرد اصابت بر هدف
ممنون از این حوصله عظیمی که به خرج دادی. شاد باشی
جگرم شده مثل جگر زلیخا. چون این شعر پایانی حکیم بخواندم حتی فرصت خشتک درانیدن هم پیش نیامد و چون هواپیمای مالزیایی که اخیرا گم و گور شده و هیچ اطلاعی ازش نیست سر به ناکجا آباد نهاده و وامصیبتا می گویم.
حکیما! ما را به تیغ تیز عتاب متاب که گرچه از نظرها دوریم اما دل در گرو تو داریم و یاد تو و کلام تو چراغ راه ماست. این کوتاهی از چاکران درگاه ببخش که تعمدی نیست بلکه از سر بی حالی و تنبلی است و البته ذهن معمول کار ما با ذهن خلاق و با کیفیت جناب استاد قابل برابری کردن نیست. و الحق که مج گوشه هایی از خلاقیت و قدرت همراهی را با تو به خوبی نشان داده و ما از این جهت از جناب ایشان هم سپاسگزاریم
فشن جان! مجی خودْ ضلع است و ما گوشه. چون ضلع نباشد گوشه‌ای نخواهد بود.
ضلع باید تا شود گوشه پدید
زاویه کس کی بدون ضلع دید؟
زاویه کِبْود؟ من ای افشین، نه او
هست خلّاقیّت من از مجید
احتمال می‌دهم فشن جریان انفجار مجی را نداند
انفجاراتی است مر ابرار را
که از آن نبود خبر الوار را
جریان مربوط به انفجار گوشی نوکیای مرتض در خوابگاه در کنار مجی است در حالی که او غرق در خواب بود. انفجاری که علاوه بر ترکیدن گوشی مرتض به سوختن بالش و پتوی بنده انجامید
شرمنده‌ که مدّتی است قوّه‌ی شعرم از من گریزان شده و در حدّ همین یکی دو بیت می‌تونم سپاسگزاری کنم:

نوازش تو حکیما مرا بَرَد از هوش
شراب شعر تو نوشین‌تر است از هر نوش
...........................
ضلع تویی گوشه تویی، ریشه تویی خوشه تویی
مانده‌ی در راه من‌ام، سالک پر توشه تویی
الحق بیت مربوط به گوشی و ماجرای انفجار فوق‌العاده بود و خاطرات آن شب را زنده کرد. ممنون.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی