خود نویسیم و خود خوانیم

پیوندها
آخرین مطالب

داوری

شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۷:۱۱ ق.ظ
زمانی درباره زندگی عالمی می خواندم که با آنکه عالمی دیگر او را تکفیر کرده بود اما باز پشت سر او نماز می خواند این سعه صدر آن هم هنگامی که کسی چنان حکمی علیه او داده بود شگفت انگیز است آن عالمِ اولی چون عالمِ دومی را عادل می دانست منعی در نماز پشت سر او نمی دید با آنکه چنان دشمنی در حق او روا داشته بود.

مدت هاست که میان خروش و داوری شکرآب است مکرر در این باره خوانده ام مخصوصا رد پای این خصومت در نامه های خروش آشکار است کاری به دلایل و ریشه های این اختلاف ندارم و همینطوردرباره آن قضاوتی هم نمی کنم حد اقل نه در اینجا.
اما من از هر دوی این استادان بهره گرفته ام و نوشته هایی از آنها را خوانده ام و هیچ دلیلی هم نمی بینم که زیر علم یکی از آن دو سینه بزنم و در مقابل دیگری جبهه بگیرم. به علتی که نمی دانم فضای دانشگاهی ما هم آمیخته با جو جبهه گیری و مرید و مرشد-بازی است.
حتی مصطفی ملکیان که در تفکر خود دور از بت سازی است در نزد بسیاری به بت بدل شده است و دیده ام که چگونه مختصر انتقادِ نظری از ایشان با خشونت گفتاری بدرقه می شود
در دوران تحصیل خودم با جبهه گیری له یا علیه این اسامی مواج بوده ام: خروش، داوری، فردید، آوینی، رجبی، مددپور و امثال آنها، در حالی که هیچ ضرورتی نداشت که بیرون از فضای فکری به چنین جدالی دامن زده شود.
اخیرا مطلب خوبی از آقای داوری خواندم گفتم بد نیست شما هم بخوانید البته شخصا سبک نوشتار ایشان را روان نمی دانم و خالی از اطناب ممل اش نمی بینم ولی ظرافتهای آن خواندنی است

  • ۹۳/۰۲/۰۶

نظرات (۵)

ممنون. من هم از هر دو چیزهایی خوانده‌ام و بهره‌هایی برده‌ام و درباره‌ی دعوا و مجادلاتشان هم کم‌وبیش مطالبی از هر دو طرف خوانده‌ام. مدّتی هم به شدّت تحت تأثیر آثار داوری بودم که البته خیلی نپایید. در خصوص مجادلات میان این دو هم به نظرم خروش بعضاً دچار زیاده‌روی و تندروی‌هایی می‌شود که نه لازم است و نه در شأن او، هرچند که دل‌هایی را خنک می‌کند!
از میان این اسامی که ذکر کردی رجبی را نمی‌شناسم.
در مورد سبک نوشتار داوری هم با نظرت موافق‌ام.
باز هم ممنون.
من نامه های خروش به داوری و حتی حدادعادل را خوندم. به نظرم بعض و کینه ای سنگین در انها بود که برای آدم علمی و اندیشمندی چون خروش کسر شان و تقلیل شخصیت است. همانطور که مجی گفته ممکن است این ادبیات تند هجوی و پر از کنایه و نیش و تمسخر و تهمت (درست یا نادرست) در شان ایشان نبوده و نیست.
انصاف در رفتار و سعه صدر واقعا فهم عمیق و دل بزرگ می خواهد که به چهار میثاق اشاره می کنم:
با کلام خود گناه نکنید. چیزی به خود نگیرید تفکرات باطل نکیند و همیشه بیشترین تلاش خود را بکنید که سه تای اول در این موضوع مراد است.
سلام.وبلاگ خیلی خوبی داری آفرین. احتمالا تا حالا شده یه تصویری رو تو وبلاگت گذاشتی و بعد از مدتی دیدی اون تصویر پریده و دیگه نیست. اگه میخوای این اتفاق دیگه برات نیفته از این به بعد میتونی با خیال راحت عکس ها رو تو سایت زیر آپلود کنی و برای همیشه داشته باشیشون.موفق باشی
www.u4m.ir
مجی جان! خوب و موجز درباره خروش گفتی،: «نه لازم است و نه در شأن او». مخصوصا آن قسمت که گفتی که دلهایی را خنک می‌کند، سخن حقی را بر زبان راندی. بیشتر خوانندگان، پشت گزندگی لحن خروش به دنبال تشفی خاطراند. شاید هم برخی خواندن فحش فاخر و فخیم را جذاب می‌یابند که شخصا نفس شیطنت‌طلب من هم (که بخش ضعیفی از نفس من است) از آن بدش نمی‌آید.
رجبی هم یکی از فردیدی‌هاست با همان شعارها و کلی‌گویی‌ها

فشن جان! ممنونم که کمی به فکر چشم من بودی و بالاخره پس از چند روزی رخ نمودی!
دیدگاهت را بر پست قبل خواندم و البته با آن موافقم واقعا سطح اعتماد عمومی به دولت و ملت و دین و ... پایین آمده است.
خروش همواره حقی برای تندرویِ لفظی برای خود قایل است از حق که نگذریم در حق او جفای زیادی شده است لیکن خود او هم «زیاد» است و هضم جفای زیاد در انسان زیاد ممکن است. به نظر من شخصیت‌شناسی خروش بحث خیلی جالبی می‌شود اینکه متفکرین ما در چه تیپ‌های شخصیتی قرار دارند و خروش جزو کدام‌یک است
فرموش نکنیم جفای زیاد در حق مرحوم بازرجان را هرگز با برخورد تند او روبرو نشد. بازرجان بزرگ‌دل بود هرچند از لحاظ فکری در حد خروش نبود.
راستی هیچکدام نگفتید که متن داوری را خواندید یا نه، و اینکه نظرتان چیست
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی