در مدح آن گوشیبَرنَدار
مپرس از چه به دیوار میزنم با مخ
به زنگهای من افشین نمیدهد پاسخ
مرا مکن ز سماع صدای خود محروم
کنون که نیست میسّر لقای رخ با رخ
بیا که درد مرا غیر تو طبیبی نیست
تویی مرا فِلِمینگ و جِنِر، سمیعی و کُخ (1)
سؤال کردم از او، گفتم آن دل تو
برای دیدنِ من تنگ گشته؟ گفتا یُخ (2)
کم است قافیه «-ُخ»، «ت»یی بر آن افزای
امید تا دل او با حقیر گردد اُخ (3)
(1) اینها اسامی چهار پزشک مشهور است دیگر دوره افلاطون و جالینوس گذشته، گفتم از اینها نام ببرم. منباب تذکر بگویم که فلمینگ کاشف پنیسیلین است، جنر کاشف واکسن آبله، پروفسور سمیعی متخصص مغز و اعصاب و کخ هم کاشف ویروس سل.
(2) یُخ به زبان ترکی مد نظر بنده بوده است فکر کنم معنای هیچ یا نه میدهد.
(3) منظور این است که من به جهت تنگی قافیه، مجبور شدم اخت را بدون «ت» بنویسم شما خودتان در دلتان آن را به قافیه اضافه کنید.
- ۹۳/۰۲/۰۸
خوشا به حال فشن کو به نزد حکیم
عزیز هست نه یک ذرّه بل بسی یا چُخ
راستی نوشتهی داوری را روزنامهخوان کردم، نکتهی جالب توجّهی ندیدم. ممنون میشم اگه که مورد خاصّی بوده یه اشارهای بکنی.