من و یزدیان ۲
دوشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۱۲ ب.ظ
اقتصاد
معمولا می گویند اصفهانی ها خسیس اند ولی یزدی ها مقتصدند و یا به تعبیری قانع. زمانی با یکی که کالاهای لوکسی می فروخت صحبت می کردم می گفت یک شعبه در یزد دارند و ماهی هشت میلیون هم نمی فروشد اما من در اینجا حداقل هر هفته بیست میلیون فروش دارم این را می گفت تا نشان دهد که با آنکه یزد، بارها بزرگتر است اما مردم شهر ما به شیکی بیشتر اهمیت می دهند. شنیده بودم که نصف طلای ایران در یزد است یعنی زن هایشان هی طلا میخرند و ذخیره می کنند از این حرفها زیاد زده می شود و نمی دانم چقدر به واقعیت نزدیک است!
ولی دوستان یزدی من واقعا مقتصد بودند و این از مدیریت صبحانه آنها مشخص بود. سال چهارمِ دانشگاه، یک هم اتاقی یزدی داشتم که مدیریت منابع مالی اتاق را داشت. با آن بودجه اندک، همیشه تا آخر ماه صبحانه داشتیم هر چند وجود یک هم اتاقی قمی که سهم زیادی از صبحانه را به مصرف شخصی می رساند (یعنی لقمه هایش خیلی بزرگ بود) سبب شد که از صبحانه عمومی کناره بگیرم و بجای نان و پنیر متعارف، کره و عسل بخورم. یعنی هزینه نان و پنیرِ عمومی و کره و عسلِ خصوصی یکی بود و البته تقصیر دوست یزدی ما نبود. سال بعد که با یک تربت جامی هم اتاق شدم هزینه ماهیانه صبحانه را در همان چند روز اول خرج میکردیم و دیگر بقیه ماه را چیزی نداشتیم بخوریم.
یزدی ها معمولا چیزی از یزد می آوردند باقلوا و پشمک و حاجی بادومی رایج بود و گاه ارده هم می آمد و با شیره ای که گاه قزوینی ها و کاشانی ها می آوردند مخلوط می شد. من غالبا گردو می آوردم و جالب این بود که همین که از شهرستان می آمدم گردو را وسط می آوردیم و همه را می شکستیم و می خوردیم، ولی یزدی ها سوغاتی هایشان را داخل کمد می گذاشتند و مثلا هر روز به هر نفر یک حاجی بادومی می دادند و دوباره درِ کمد را قفل می کردند اینطوری تا تقریبا یزد رفتنِ بعدی سوغاتیها را حفظ می کردند.
فخر یزد است ار چه آن نیکونهاد
چون بقیه نیست اهل اقتصاد
بهر مالاندوزی او بیتاب نیست
ماهر است اندر شنا و آب نیست
ادامه دارد...
- ۹۳/۰۲/۲۲
بسیاری از مطالب این پست را قبلاً از خودت شنیده ام و حالا تجدید خاطره شد! به هر حال اقلیم هر منطقه بر خصائل و خلق و خوی مردمانش تأثیر دارد و این را نمی توان انکار کرد. جمله ی اوّل این پست هم که جای هیچ بحثی ندارد و از جمله موضوعات اثبات شده علمی در حدّ بدیهیات است!
جای خوشحالی است که موفّق بودن الگوی مدیریت منابع مالی یزدیان نزد شما اثبات شده است. امّا این که هزینه ی کره و عسل خصوصی شما با نان و پنیر عمومی یکی بوده شائبه برانگیز است! به نظر می رسه که طبق مدل مصرف یزدیان کره و عسل می خوردی و کمال همنشین در شما اثر کرده بوده!
ممنون از مجی نوازی و شعر قشنگت.