خود نویسیم و خود خوانیم

پیوندها
آخرین مطالب

باز هم بحث خودکشی

چهارشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۰۹ ق.ظ

بارها درباره کسانی خوانده‌ام که اقدام به خودکشی کرده‌اند اما در میانه راه منصرف شده‌اند برخی از آنها نهایتا نجات پیدا نکرده‌اند و برخی دیگر غالبا با صدمات جدیِ حاصل از خودکشی و گاه بدون آن صدمات نجات پیدا کرده‌اند. اکنون می‌خواهم یک سؤال عجیب را مطرح کنم: اینکه آیا می‌شود راهی فراهم کرد تا کسانی که احیانا پس از اقدام به خودکشی پشیمان می‌شوند راه برگشتی داشته باشند؟
اگر کسی در رابطه با این موضوع نگاه مثبتی داشته باشد، باید به دنبال راه حلی جایگزین برای خودکشی بگردد راه حلی که راه بازگشت باقی بگذارد؛ یعنی مثلا قرصی که مصرف آن مرگ فوری نیاورد ولی در عین حال واکنش‌هایی دردآور ایجاد کند که کمی تجربه مرگ دردناک را به فرد بدهد مثلا یک حمله قلبی مختصرِ مصنوعی و یا یک فلج موقت اعضای بدن و امثالِ آن. با این امید که پس از آن، فرد پشیمان بشود و پادزهر آن قرص را که در بسته‌ای همراه آن است استفاده کند. شاید بتوان یک قرص دوقلو داد که قرص اول علائم منجر به موت و دردهایی شدید ایجاد کند و بعد از گذشت مدت زمانی اگر فرد هنوز بر سر تصمیمش بود قرص دوم را مصرف کند که مانند چسب دوقلو با قبلی واکنش ایجاد کرده و فرد را بکشد.
می‌دانم که طرح این مساله عجیب است ولی وقتی اینهمه آمار خودکشی هست چرا از این راه حل‌ها برای نجات حداقل برخی افراد استفاده نکنیم؟
منطق من برای طرح این مساله آن است که به نظرم، یک تجربه دهشتناک و دردآور می‌تواند اکثر افرادی را که به خودکشی روی می‌آورند منصرف کند. شاید همین ترس و درد بوده که در بسیاری، پشیمانی بعد از خودکشی را پدید آورده است پس چرا ما به شکل مصنوعی این ترس و درد را ایجاد نکنیم و از آثار آن بهره نبریم؟

در اینجا چند مشکل عمده وجود دارد:

اولا این راه حل به درد کسی می‌خورد که ذهنیت خودکشی دارد و به آن فکر می‌کند، اما کسی که به دلیلی ناگهان تصمیم به خودکشی می‌گیرد، معمولا راه حل‌هایی که انتخاب می‌کند ناگهانی و حساب‌نشده‌اند.
ثانیا چه کسی باید زنگوله را گردن گربه بیندازد؟ آیا خودِ طرحِ این راه حل‌ها تشویقی به خودکشی نخواهد بود؟
در هر حال این وضعیت پیچیده‌ای است. گاهی وقت‌ها حرف‌هایی که در ابتدا احمقانه به نظر می‌آیند کم‌کم مورد توجه قرار می‌گیرند. هدف من در اینجا طرح مساله بود. می‌دانم که کمی ابلهانه به نظر می‌رسد (شاید بیشتر از کمی) اما شاید این خود به تدریج به ایده بهتری بینجامد. اینکه چطور کاری کنیم که فردی که می‌خواهد خودکشی کند به ارزش زندگی پی ببرد و یا حداقل موقتا منصرف شود؟ می‌دانم که بسیاری از مشاوران و روان‌شناسان و روان‌پزشکان و مددکاران، به سراغ روش‌های دارویی و مشاوره‌ای و مددکارانه می‌روند، ولی شاید این راه نسبتا فیزیکی‌ای که مطرح کردم به کار بیاید. ایده این مطلب را من از دو جا گرفته‌ام
یکی از آنجا که شنیده‌ام برخی از کسانی که بعد از خودکشی معلول شده‌اند اتفاقا حالا به ارزش زندگی پی برده و انسان‌های شاد و فعالی شده‌اند، در حالی که در نسبت با زمانی که تصمیم به خودکشی گرفته‌اند سلامت کمتری دارند. این به نظرم محصول تجربه دهشتناک درد و معلولیت می‌تواند باشد (البته شاید)
یکی دیگر حرفی بود که سال‌ها پیش از شهید مطهری خوانده‌ام. می‌دانم که این ممکن است به مذاق بسیاری خوش نیاید و خودکشی در سطح امثال صادق هدایت را یک مسأله فلسفی بدانند و نه از خودکشی‌های متعارف، ولی به نظر من سخن استاد مطهری خالی از ظرافت و دقت نیست. من در نقل این سخنان به هیچ‌وجه به دنبال ارزیابی خودکشی یا شخصیت هدایت و یا هیچ ارزش‌گذاری دیگر نیستم، همچنین مدافع نگاه استاد مطهری به هدایت و شخصیت او نیستم، بلکه تنها دیدگاه استاد مطهری به مساله خودکشی او را مورد توجه قرار داده‌ام:
«اگر صادق هدایت را در دهی می‌بردند، پشت گاو و خیش می‌انداختند و طعم گرسنگی و برهنگی را به او می‌چشاندند و عند اللزوم، شلاق محکم به پشتش می نواختند و همین که سخت گرسنه می‌شد قرص نانی در جلوی او می گذاشتند، آن وقت خوب معنی حیات را می‌فهمید و آب و نان و سایر شرایط مادی و معنوی حیات در نظرش پرارج و با ارزش می‌گردید.»
اگر دوست داشتید کل این قسمت که حدود یک صفحه است را بخوانید به اینجا مراجعه کنید. ارزشش را دارد.

این سخن استاد مطهری می‌تواند ایده‌ای برای درمان کسانی که افسرده‌اند یا به خودکشی فکر می‌کنند هم باشد؛ یعنی چشیدن طعم سختی زندگیِ روستایی. البته روستاهایی که هنوز شبیه شهر نشده‌اند چون روستاهای اطراف ما که کمی از شهر ندارند.

شاید تعبیر خوبی نباشد اما شاید بتوان بر این راه حل، نام «درمان رنج با درد» نهاد؛ یعنی جایگزین کردنِ رنج (هر نوع رنجی که باشد از مدل‌های عاطفی و احساسی گرفته تا مدل فلسفی‌اش) با دردها و سختیهای زندگی.

  • ۹۳/۰۷/۳۰

نظرات (۳)

مسئله اصلی که به نظر فراموش کردید ایت است که خود گربه کجاست که زنگوله را به گردنش بندازیم. خودکشی یه حالت انی است البته برای یک انسان سالم. برایبیمار روانی وضع فرق می کند. اما برای یک انسان به ظاهر سالم نمی توان تشخیص داد که کی می خواهد اقدام به خودکشی کند. وانگهی هر کس ابزار خودش را برای خودکشی دارد و نمی توان ابزار خاصی را تبلیغ کرد. از طرفی به جای دادن قرص همان راه حل مشاوره ای در صحنه اقدام که بهتر است.
لابد برای اطلاع عموم هم باید اطلاع رسانی کنیم که ابزار پیش خودکشی برای علاقمندان جشیدن طعم مرگ اختراع شده و علاقمندان می توانند با مراجعه به داروخانه سر کوچه به راحتی خرید سرنگ و کاندوم -که عنقریب نایاب میشه- خریداری نمایند!!
ایده‌ی جالبی است! یاد حرف یکی از اقوام‌مان افتادم؛ هر وقت کسی دندان‌درد داشت به شوخی می‌گفت برو یه قاشق داغ کن بذار روی زبونت! درد دندون بالکل تموم می‌شه!
در این‌جا هم راه حل قابل اعتنایی ارائه شده، مخصوصاً برای افزایش آمار خودکش ـ پشیمان‌هایی که حتماً با چشیدن طعم سکرات فوت بیش از پیش به ارزش زندگی پی می‌برند و با این راه حل دیگه ناکام توی دنیا نمی‌مونند. حرف شهید مطهّری هم جالب بود.
قوانین مورفی افشین جون هم جالب بود.
این هم جالبه که کلّاً همه‌چی جالبه الان!!
خود من از این ایده به عنوان چیزی که ابلهانه به نظر می‌رسد یاد کرده‌ام فشن جان! بنابراین در ایراداتی که گرفتی حق با توست
اما هدف من در حقیقت چیز دیگری بود یعنی توجه دادن به راه‌های فیزیکی و یا به تعبیری درمان رنج با درد
به این ایده می‌توان فکر کرد نمی‌دانم آیا روانشناس یا مددکاری به آن فکر کرده است؟
من از مثال به عنوان یک ضربه در آغاز بحث استفاده می‌کنم و گاهی معقول و متعارف بودن یک مثال آن تاثیرگذاری کافی را ندارد.
از مجی عزیز هم ممنونم مثالی که آوردی درمان دردی با درد بیشتر بود و نه رنجی با درد. البته وجه مثالت را درک کردم. سپاسگزارم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی