خود نویسیم و خود خوانیم

پیوندها
آخرین مطالب

راه حل آنان 1

جمعه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۰۰ ب.ظ

در این پست می‌خواهم برای دختران و زنان دنبال راه حلی بگردیم. همانطور که در پست قبلی آوردم راه‌حل‌ها چهار گونه‌اند:

مشروع و جامعه‌پذیر

نامشروع و جامعه‌پذیر

مشروع و جامعه‌ناپذیر

نامشروع و جامعه‌نا‌پذیر

اما در اینجا چند تفاوت اساسی وجود دارد

اول اینکه ظاهرا نیاز جسنی برای زنان اولویت ندارد. یا حداقل در عرض نیاز عاطفی است، بنابراین راه‌حل‌های فیزیکی و غیرعاطفی مربوط به مردان در اینجا به کار نخواهد آمد. یک مرد شاید بتواند عطش خود را با رابطه‌ای غیرعاطفی و صرفا جسنی با زن، مرد، خود و یا حتی شیئی فروبنشاند، زن هم البته می‌تواند احیانا از شیوه‌های غیرعاطفی برای ارضا استفاده کند. مثلا می‌توان از خودارضایی به عنوان راه حلی نامشروع و جامعه‌ناپذیر (یا شاید به تدریج جامعه‌پذیر) برای یک زن سخن گفت، ولی این اساسا درد یک زن را دوا نمی‌کند او به آغوش یک نفر نیاز دارد و نه یک ارضای صرف. جدای از اینکه طبق آمار، درصد بالایی از زنان هیچگاه ارگاسم را تجربه نمی‌کنند.

دوم اینکه از نگاه عرف جامعه ما، با رابطه جسنی، چیزی از مرد کاسته نمی‌شود، اما زن با اولین رابطه جسنی، دست‌خورده قلمداد می‌گردد. تغییر این عرف هم تقریبا بسیار دشوار است و شاید تنها در برخی خانواده‌های مدرن، چنین تلقی‌ای وجود نداشته باشد. حتی برای مردانی که خود به روابط پیش از ازدواج رو می‌آورند، بکارت یک ارزش محسوب می‌شود.  در هر حال انتخاب یک راه‌حل برای یک زن بسیار دشوارتر از یک مرد است چون یک انتخاب اشتباه، به شدت بر انتخاب‌های بعدی تاثیر می‌گذارد و آنها را محدود می‌کند. در طرف مقابل، انتخاب‌های قبلیِ مرد، چندان بر انتخاب‌های بعدی او تاثیر نمی‌گذارد مگر از باب کسب تجربه!

سوم این است که غالبا این مرد است که به خواستگاری می‌رود و در واقع گستره انتخاب مرد بسیار زیادتر از زن است. خود این پدید آورنده مشکلاتی است که البته در اینجا نمی‌خواهم به آن بپردازم.

چهارم اینکه بر خلاف مرد که تقریبا نقش اندکی در پدید آمدن مشکل جسنی برای خودش دارد و معمولا قربانیِ اقتصاد و فرهنگ جامعه است، زنان خودشان یکی از عوامل عمده در پدید آمدن این مشکل‌اند.

نخست، انتظارات بیجای بسیاری از دختران سبب می‌شود تا به موقعیت‌های معقولی که برایشان پیش می‌آید دست رد بزنند. آنها به ازدواج به عنوان زمینه‌ای برای خروج از طبقه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادیِ خود و رفتن به طبقات بالاتر نگاه می‌کنند. این اتفاق البته گاه برای برخی که از زیباییْ بهره قابل توجهی دارند می‌افتد و یک‌شبه ره صد ساله را طی می‌کنند البته روشن است که این احتمالْ اندک است زیرا زیباییِ «جهش طبقاتی ایجاد کن» در قلیلی از دختران وجود دارد و علاوه بر این، معمولا بیشتر کسانی که در طبقات بالای اجتماعی قرار دارند به فکر ازدواج با کسی از طبقات خودشان و یا بالاتر می‌گردند. به قول شاعر:

مشو با کم از خود مصاحب که عاقل

همه صحبت بهتر از خود گزیند

گرانی مکن با به از خود که او هم

نخواهد که با کمتر از خود نشیند

نکته دوم اینکه یکی از عللِ اصلیِ سخت بودن شرایط ازدواجْ خود دختران‌اند که حاضر نیستند با زندگیِ در آغاز ساده‌تر کنار بیایند. آنها می‌خواهند در بهترین وضع ممکن وارد زندگی شوند و عروسی‌ای باشکوه و با هزینه‌های کمرشکن داشته باشند. خوب این سخت گرفتن‌ها سبب می‌شود تا فرصت‌ها برای آنها کم بشوند و به تدریج از دست بروند. دیده‌ام دخترانی را که فقط با ابزارِ ساده گرفتن ازدواج و شرایط اولیه در زندگی، توانسته‌اند از موقعیت‌های بهتری برای ازدواج بهره‌مند شوند.آنها به خانه کسانی رفته‌اند که فقط موقعیت اقتصادی ضعیفی داشته‌اند ولی از لحاظ شخصیتی، اخلاقی و گاه حتی ظاهری در موقعیت بالایی‌تری نسبت به آنها قرار داشته‌اند.

مساله سوم نوع توقعی است که اکنون نسبت به شوهران در جامعه ما رواج یافته و کم‌کم دارد به عرف بدل می‌شود و آن زیر پا نهادن حقوق اولیه مردان و آزادی‌های مشروع آنان است آن هم در جایی که آسیبی به زندگیِ خانوادگی نمی‌زند. این سبب می‌شود تا به‌تدریج نگاه منفی به ازدواج در بین آقایان رواج یابد. مردان در سابق تنها می‌بایستی از آزادی‌هایی که با زندگیِ خانوادگی در تعارض است دست بکشند ولی اکنون حوزه آزادی عمل آنها به سختی محدود شده است. اکنون در اطراف من آگاهیِ مردان از این معضل افزایش یافته است و گوشه‌کنار از برخی مجردین زمزمه‌هایی در این مورد شنیده می‌شود. معتقدم یکی از مهمترین عوامل رو آوردن برخی از جوانان به ازدواج سپید علاوه بر مشکل اقتصادی و بلکه شاید بالاتر از آن، همین فرار از تعهد بی‌جاست. تعهدی که از مردِ امروزینِ جامعۀ ما انتظار می‌رود، نوعی بردگی مدرن است و نه ازدواج. این البته یک کار آماری است و نمی‌توانم نظر قاطعی درباره آن بدهم، اما اعتقاد دارم که نقش این عامل در ازدواج سپید از نقش عوامل اقتصادی بالاتر است.

بنابراین تقریبا می‌توان گفت دختری با شرایط ظاهری متوسط به بالا، کلید حل مشکل را تا حدی در دستان خود دارد. نمی‌گویم شرایط اقتصادی سخت نیست، ولی معمولا بار این شرایط سخت بر دوش مردان است و زنان باید فقط پذیرای چنین مردانی باشند. این دختران معمولا در دورانی که در معرض ازدواجند، موقعیت‌های متعارفی را برای ازدواج بدست می‌آورند و یا آنکه با نشان دادنِ سازگاری‌شان می‌توانند بدست آورند. بر این اساس، راه حل این افراد همان ازدواج دائم است با توقعات و انتظارات پایین‌تر. آنها حتی می‌توانند خودشان و یا خانواده‌شان هم بطور غیر مستقیم به دنبال داماد مناسب باشند و موقعیت‌سازی کنند.

دخترانی که از ظاهر ضعیفی برخوردارند و یا آنکه موقعیت مناسبی را به هر دلیلی بدست نمی‌آورند، قاعدتا باید به دنبال راه حل دیگری باشند. آنهایی هم که طلاق می‌گیرند را هم باید به این جرگه اضافه کرد.

مقدمه بحثم کمی طولانی شد. در کل اگر بخواهم بحثم را فعلا خاتمه بدهم باید بگویم که راه‌حل‌های موقت، مانند ازدواج موقت، گرچه در کوتاه‌مدت می‌توانند بین دو نفر ارتباط عاطفی ایجاد کنند اما موقع جدا شدن مشکلاتی هم پدید می‌آید، چون معمولا مردان راحت‌تر با این جدایی کنار می‌آیند اما این احتمال که به زنان آسیب عاطفی وارد آید بسیار بیشتر است. بنابراین راه حل حقیقی برای زن، ازدواج دائم است ولی البته چنین راهی به دو دلیل دچار مشکل اساسی شده است، یکی مشکلات مردان برای تشکیل خانواده و در نتیجه بالا رفتن سن ازدواج و دیگری تعداد بیشتر زنان نسبت به مردان (این مساله هر چه سن دختر بالاتر برود بیشتر خود را نشان می‌دهد). بر این اساس بار دیگر چهار گزینه را با مثال مرور می‌کنیم:

مشروع و جامعه‌پذیر: ازدواج دائم

نامشروع و جامعه‌پذیر: الآن نمونه‌ای به ذهنم نمی‌آید ولی شاید کم‌کم ازدواج سپید در این حلقه درآید.

مشروع و جامعه‌ناپذیر: چندهمسری

نامشروع و جامعه‌نا‌پذیر: مساحقه. ازدواج سپید در حال حاضر

روشن است که ما باید به سمت مشروع کردن امر نامشروع جامعه‌پذیر برویم. سعی می‌کنم در پستی دیگر این چهار قسم را به شکل مبسوط‌تری بررسی کنم.

  • ۹۳/۱۱/۱۰

نظرات (۸)

همه ی مواردی که گفتی درست و به جاست، مخصوصاً مسأله ی انتظارات بیش از حد دختران در خصوص شرایط شروع زندگی و مهم تر از آن توقّع بی جا از نقش شوهرانگی مردان که تعبیرهای کاملاً مناسبی برای آن مطرح کردی.
شاید بشود گفت که جامعه خواه ناخواه به سمت حلّ معضلات انسانی پیش می رود، گو این که موضوع ازدواج سپید احتمالاً واکنش ناگزیر جامعه یا افراد به وضعیت بغرنج حاضر است که به قول خودت اغلب افراد حاضر نمی شوند از خر شیطان پیاده شوند! ظاهراً راه حلّ این مسأله برای زنان و دختران، یعنی مشروع کردن امر نامشروع جامعه پذیر (که احتمالاً در آینده ای نزدیک همین ازدواج سپید است) دست فقها را می بوسد!
راستی مصرع آخر شعر شاعر طور دیگری نبوده؟! به نظرم یا «نخواهد» در اصل «بخواهد» بوده یا این که بهتر است به جای «بهتر»، «کم تر» باشد یا شاید هم من دارم اشتباه می کنم!!
ممنون.
دقت نظر تو از نویسنده هم بیشتر است. حق با توست. بجای بهتر باید کمتر قرار می‌گرفت.
مشروعاندن نوع کترل‌شده‌ای از ازدواج سپید، چیزی است که در ادامه این پست (که هنوز ننوشته‌امش) مد نظر داشتم. این سادگیتا اندازه‌ای در نوع ازدواج موقتیِ ازدواج سپید در نظر گرفته شده است و برخی اقوال شاذ درباره آن موجود است، لیکن منظور من از راه حل برای زنان نوع ازدواج‌دائمیِ آن خواهد بود. در واقع در پی آنم که این زنجیری که خودِ مردم بر پای خود نهاده‌اند را باز کنم 
در مورد اولویت دادن رابطه عاطفی بر رابطه جنسی نمی توان با قطعیت نظر داد. این نیاز اگر نه بیشتر اما به اندازه نیاز عاطفی برای زنان اهمیت دارد. شاید فضای عرفی و فرهنگی اجازه بروز آن را کمتر می دهد. 
در مورد دختران طبقه متوسط با دکتر موافقم. فکر می کنم ضرورت دارد که این دسته دختران با شور و کمک گرفتن از بزرگان تصمیم بگیرند و فرصت های خوب زندگی را ازد دست ندهند چه بسا به خاطر تعلل زیاد شانس ازدواج با کیس ایده ال خود را از دست بدهند و به ته بار بسنده کنند. که در ان صورت زندگی بر آنها سخت خواهد گشذت. دخترانی که ظاهر خوبی ندارند باید یا شغل خوبی داشته باشند یا اینکه منتظر بخت و قسمت باشند. اما بسیار دیده ام که مرد بسیار خوش قیافه تر از زن است و این همان چیزی است که در مورد ظاهر به " خریت محض در لحظه تصمیم گیری آقایان" تعبیر می کنم و البته این در مورد ظاهر است. ممکن است دختری خوش ظاهر نباشد اما زن بسیار فکور و فهیم و عاقل و بالغی باشد. اما وای به ان لحظه ای که هیچیک را نداشته باشد و فرد دچار سندروم خریت در لحظه تصمیم گیری شده باشد. 
در مورد زنان مطلقه نمی توان آنها را با دختران نازیبا مقایسه کرد. اینجا عامل زیبایی و زرنگی و مهارت های ارتباطی و موقیعت درآمدی مهم است اما ذکر این نکته ضروری است که زنان مطلقه بسیار آسیب پذیر هستند و در معرض همه نوع آسیب هستند. خدا به دادشون برسه. شایع ترین عارضه در مورد آنها افسردگی و پدیده " یک نایلون قرص همراه" است. معمولا این دسته افراد به شدت تلخ و سخت زندگی می کنند. این پدیده در مورد پیردخترها هم صدق می کند. 
راه حل دادن در این شرایط دشوار است. عده ای واقعا می سوزند. گاهی واقعا چند همسری یک راه حل است و می تواند قشری از زنان را نجات دهد. 
ازدواج سپید راه حل موقت است و به قول حکیم به زنان آسیب زیادی وارد خواهد کرد. 
ازدواج موقت نیز یک مسکن جنسی است اما از هیچی بهتره. لااقل برای انهایی که میل به ارضا شدن دارند می تواند انتخاب باشد. 
ایده آل هم که ازدواج دایم است. 
با خانم مطلقه ای صحبت می کردم . فخوای حرفش این است که داشتن یک مرد هر چی که باشه خیلی بهتر از مطلقه بودن است. مطلقه که باشی حبس با اعمال شاقه است اونجوری فقط حبسه
فشن جان! اصطلاح سندرم خریت جالب بود! ازدواج بواقع یک خربزه نبریده است، لااقل در جامعه ما، بنابراین شاید این خریت واقعا خریت نباشد بلکه اشتباه محاسباتی باشد.
تو بهتر با این موضوعات در ارتباطی و قاعدتا نظر تو در اولویت است، اما این کتابهایی که من خوانده‌ام به نحوی بر اولویت نگاه عاطفی بر جسنی در زنان تاکید ورزیده‌اند.
در کل معتقدم در جامعه ما غالبا تربیت دختر (منظور بیشتر در محیط است و نه در خانواده) به نوعی است که زنان، مادران و دخترانِ خوبی می‌شوند ولی همسرانِ خوبی نه. در واقع هر کدام از ما نقش‌های مختلفی در زندگی داریم که شاید برخی از آنها را خوب انجام دهیم و برخی از آنها را بد. جمع آمدن زنان در کنار یکدیگر معمولا به تخریب نقش همسری آنها می‌انجامد. این که گفتم در بحث ازدواج و طلاق تاثیر بسزایی دارد، چون زنان در برابر مشورتِ بدِ دوستان و اطرافیان حرف‌شنوی زیادی دارند
فشن جان!
بدْوی با سکون دال به معنای ابتدایی و آغازین است
و
بدَوی با فتح دال به معنای اهل بادیه و بیابان
آقا این لینک رو هم ببینید
http://ghanoondaily.ir/News/42403/%D8%AE%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%A8%DA%98%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D8%A7-%D8%B3%D9%88%DA%98%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D8%AA-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D9%85-

زنان، مادران و دخترانِ خوبی می‌شوند ولی همسرانِ خوبی نه. با این جمله ات خیلی موافقم. به نظمر علتش اینه که برای این نقش انگار تربیت شده اند.
ممنون فشن جان از حسن نظرت
فقط نفهمیدم که آیا منظورت این است که آنها برای نقش همسری تربیت نشده‌اند؛ یا تربیت شده‌اند تا اینطور همسری کنند؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی