تهرانآمدنیدیگر
شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۳۱ ق.ظ
صندلی ماشین را خواباندم و دراز کشیدم. نگاهم که به آسمان افتاد دیدم بر خلاف همیشه، آسمان تهران این بار آبیِ آبی است. از ماشین بیرون آمدم و دیدم که باد خوب و روحبخشی میوزد. به یاد فشن افتادم و این مدح را از خودم در کردم.
مشتی! نگاه کن که چه آبی است آسمان
در شهر دود، غالبا این نیست آسمان
با لطفِ باد بود که آلودگی گذشت
ورنه بسی گذشت که نگریست آسمان
دریای علم و فضل و هنر شد مجیّ ما
تشبیهِ در خورِ فشنم چیست؟ آسمان
گویند که فراخ بوَد آسمان ولی
پیش دلِ فراخ فشن کیست آسمان؟
دادند در صفا فشن و او مسابقه
آخر ز ترسِ باخت به خود ریست آسمان *
گیرم که در مدایحش اغراق کردهام
او نوزده که هست، چو شد بیست آسمان
* باریدن باران را به گریستنِ آسمان و باریدن برف را به ریستنِ آسمان تشبیه کردهام.
ریست همان ر...د است. مولوی میگوید:
چون در اینجا نیست وجه زیستن
در چنین خانه بباید ریستن
مشتی! نگاه کن که چه آبی است آسمان
در شهر دود، غالبا این نیست آسمان
با لطفِ باد بود که آلودگی گذشت
ورنه بسی گذشت که نگریست آسمان
دریای علم و فضل و هنر شد مجیّ ما
تشبیهِ در خورِ فشنم چیست؟ آسمان
گویند که فراخ بوَد آسمان ولی
پیش دلِ فراخ فشن کیست آسمان؟
دادند در صفا فشن و او مسابقه
آخر ز ترسِ باخت به خود ریست آسمان *
گیرم که در مدایحش اغراق کردهام
او نوزده که هست، چو شد بیست آسمان
* باریدن باران را به گریستنِ آسمان و باریدن برف را به ریستنِ آسمان تشبیه کردهام.
ریست همان ر...د است. مولوی میگوید:
چون در اینجا نیست وجه زیستن
در چنین خانه بباید ریستن
- ۹۳/۱۱/۱۸
اعلی بود فشن اگر عالی است آسمان!
....................................
بیت مسابقهی صفا با آسمان خیلی با حال بود. لایک لایک!