خود نویسیم و خود خوانیم

پیوندها
آخرین مطالب

الهیات یونگی 2

دوشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۱۲ ق.ظ

به باور یونگ آن رویداد تاریخی که نقطه‌ی عطفی در تحوّل خودآگاهی خدا بود و تأثیری عظیم بر سرنوشت بشر نهاد، مربوط می‌شود به ماجرای ایّوب پیامبر که حکایت مصائب و بلایای او به این قرار در عهد عتیق (کتاب ایّوب) آمده است که یهوه به تحریک فرزند ـ مخلوق خود (شیطان) نسبت به خلوص اعتقاد و وفاداری بنده‌ی بی‌گناه خویش بدگمان می‌شود و در کوتاه‌ترین مدّت توفانی از سختی و اضطرار و آسیب هولناک جسمی و روحی را به عنوان آزمایش الهی بر سرش آوار می‌کند و آن‌چه بر شدّت این شرایط زجرآور می‌افزاید «این است که که یهوه هیچ پشیمانی و سرزنش نفس و دلسوزی و ارفاق از خود نشان نمی‌دهد بلکه کارش سراپا قساوت و بی‌رحمی و بی‌اعتنایی است» (همان: 44). به هر صورت این واقعه‌ی ابتلائات ایّوب که مستقیماً از جانب یهوه صادر شده زمینه‌ای فراهم آورد تا تحوّلی تدریجی امّا عظیم در وجود یا صفات یهوه واقع شود. این تحوّل از آن‌جا نشأت گرفت که ایّوب در جریان تحمّل رنج و عذاب‌های طاقت‌فرسایی که می‌دانست از جانب یهوه است به معرفتی درباره‌ی خدا دست یافت که یهوه با وجود معرفت کامله‌ی خود از آن بی‌بهره بود و به عبارتی دیگر، معرفتی را درباره‌ی خدا به سطح خودآگاهی رسانید که تا پیش از آن در معرفت کامله‌ی ناخودآگاه خدا نهفته بود و از این لحاظ ایّوب در مقام بشر فانی به نوعی برتری اخلاقی نسبت به یهوه نائل شد که تأثیرات دامنه‌داری بر جای نهاد؛ ایّوب که قدرت کامله و قاهره‌ی خدا را به رأی‌العین و به ملموس‌ترین شکل می‌دید در وضعیت روحی حیرت‌انگیز و تحمّل‌ناپذیری قرار داشت؛ او نه می‌توانست از ایمانی که به عدل الهی داشت دست بکشد و نه این تصوّر برایش قابل تحمّل بود که خدا بی‌جهت حق را زیر پا بگذارد و نسبت به بشر بی‌گناهی چون او ستمگری و بی‌عدالتی روا دارد، زیرا خدا را یک موجود اخلاقی تصوّر می‌کرد. ایّوب پیش از این واقعه، خدا را از آن‌چه درباره‌ی او شنیده بود می‌شناخت امّا اینک خدا را به چشم دیده است و این درسی است که تا مغز استخوان او نفوذ کرده است؛ ایّوب به تضادّ درونی و جامعیت اضداد در وجود خدا پی برده و دریافته بود که یهوه نه تنها مظهر کمال عدل و احسان است بلکه چهره یا وجه دیگر او درست در نقطه‌ی مقابل آن یعنی بی‌عدالتی و بی‌رحمی تمام می‌تواند جلوه کند. از این لحاظ ایّوب اطمینان یافته بود که می‌تواند از خدا به خود او پناه برد و خدا را در پیشگاه خدا مدافع خود سازد.[1]

به هر صورت ایّوب از خدا به خدا دادخواهی می‌برد: «آرزو دارم که با خدا درباره‌ی دادخواهی خود گفتگو کنم»؛ «من از روش خود در برابر روی او دفاع خواهم کرد»؛ «می‌دانم که حق با من خواهد بود» (کتاب ایّوب، به نقل از یونگ، 1377: 27) و در این ماجرا به نوعی برتری اخلاقی انسان مخلوق نسبت به خالق ناخودآگاه‌تر از خود جلوه‌گر می‌شود، امّا یهوه که از شکست اخلاقی خود دل خوشی ندارد، با فرافکنی تقصیر را متوجّه ایّوب می‌کند و او را مورد خطاب عتاب‌آمیز قرار می‌دهد و غائله‌ی بلایای هولناک ایّوب را با رعایت مراتب ادب و خاکساری و سکوت از سوی این بنده‌ی وفادار می‌خواباند. بدین ترتیب یهوه با این شکست اخلاقی در آستانه‌ی خودآگاهی قرار می‌گیرد و علاوه بر جبران لطمات ایّوب، می‌خواهد که ذات یا کیفیت خود را تغییر دهد. البتّه در توجیه کلّ ماجرای آزمایش ایّوب نمی‌توان آن را تنها به یک عامل صرفاً منفی یعنی ترس یهوه از خودآگاه شدن و دفاع او در برابر امکان مقیّد و مشروط گردیدن نسبت داد، بلکه عامل تازه‌ای مطرح است که هرگز در تاریخ جهان رخ نداده بود و آن «عبارت از این حقیقت بی‌سابقه است که انسان فانی بی آن‌که دانسته یا خواسته باشد بر اثر گردن نهادن به قید اخلاق به مقامی رفیع‌تر از ستارگان آسمان ارتقاء می‌یابد و از آن جایگاه حتّی می‌تواند روی دیگر یهوه یعنی جهان فرودین ‘‘خرده‌شکسته‌ها’’ یا مظاهر شرّ و ظلمت را مشاهده کند» (همان: 54-53). بنابراین در مجموع داستان درد و رنج‌های طاقت‌فرسایی که بر ایّوب نازل می‌شد، نتایج و پیامدهای پر دامنه‌ای در بر داشته، چرا که یهوه در این قضایا و با عمل خود یعنی به خاک سیاه نشاندن ایّوب، پایه و منزلت او و به طور کلّی انسان را بلند نمود.

نکته‌ی جالب این‌که در جریان دادخواهی از خدا به درگاه خدا، ایّوب می‌پرسد «امّا حکمت کجا پیدا می‌شود؟» و به نظر یونگ ایّوب مشتاق آن حکمت است که دوست‌دار و مدافع و یاور انسان است و این حکمت معادل لوگوس[2] یا کلمه (کلمة الله) در کتاب مقدّس و عبارت است از مفهوم سوفیا[3] یعنی آن نفخه‌ی ازلی مؤنّث که مونس یهوه در عالم احدیت (پیش از خلقت) بوده و آفرینش و عشق به انسان یا بشردوستی ویژگی آن است.

طبق برداشتی که یونگ ارائه داده، یهوه پس از ایّام خلقت مصاحبت قبلی خود با سوفیا (حکمت) را کنار نهاد و پیمان با قوم برگزیده جای آن رابطه را گرفت. یهوه با سابقه‌ی بی‌وفایی نسبت به مونس مؤنّث خود یعنی سوفیا، باز هم تمایلی درونی به سست کردن رابطه‌اش با امّت خود (اسرائیل) داشت. یهوه هر چه بیش‌تر حکمت را کنار می‌نهد بیش‌تر محتاج وفاداری امّت خود می‌شود و با وجود همه‌ی لطف و عنایتی که در حقّ امّتش روا می‌دارد، باز هم امّتش به کرّات دچار لغزش شده و بی‌وفایی نشان می‌دهد. به همین خاطر حسادت و بدگمانی او برانگیخته می‌شود و تمایل اوّلیه‌ی خود به بی‌وفایی را به بهانه‌ای و از قضا در وجود شخصی بی‌گناه فرافکنی می‌کند و با وجود اطمینان به وفاداری ایّوب بی‌تردید موافقت می‌کند با این‌که سخت‌ترین عذاب‌ها بر او نازل شود. در واقع با غیبت روح مؤنّث سوفیا، عنصر مذکّر و کمال‌طلبی مردانه غالب می‌شود و بنابراین یهوه در رابطه با اسرائیل، نیّت ایجاد کمال را دنبال کرده و ارتباط مبتنی بر مهر و دوستی[4] در آن مشاهده نمی‌شود. در ماجرای ایّوب این موضوع به اوج می‌رسد و فقدان آن احساس دوستی و محبّت نسبت به بشر که از ویژگی‌های سوفیا (حکمت) است بیش از پیش به طرز تأسف‌انگیزی مشاهده می‌شود. امّا با این ماجرا نقطه‌ی عطفی پدید می‌آید و تحوّلی کلّی در اوضاع پیدا می‌شود. در این‌جا «یهوه با انسانی مواجه می‌گردد که مقاومت به خرج می‌دهد و از خود دفاع و روی حقوق خود پافشاری می‌کند تا آن‌گاه که در برابر زور صرف مجبور به تسلیم می‌شود و در این لحظه وی چهره‌ی خدا و دوگانگی ناخودآگاه طبیعت او را مشاهده کرده است. اینک که خدا شناخته شده است این شناسایی نه فقط در درون یهوه بلکه در درون بشر نیز شروع به تأثیر می‌نماید و بدین ترتیب مردمان چند قرن اخیر دوره‌ی قبل از مسیح از نقش سوفیای قدیم الهام گرفته و در صدد تعدیل و جبران طبیعت و حالت یهوه بر می‌آیند و ضمناً جریان دوباره به یاد آمدن حکمت را تکمیل می‌کنند. حکمت به صورتی بسیار مشخّص که معرّف خودمختاری آن است در برابر افراد بشر به شکل یار و یاور و مدافع آن‌ها نزد یهوه جلوه می‌کند و قیافه‌ی روشن و مهربان و عادل خدایشان را به آن‌ها نشان می‌دهد به طوری که اینک بشر می‌تواند خدا را دوست بدارد» (همان: 82-81).



[1]. چنین برداشتی در تقابل آشکار با دیدگاه عارفان مسلمان و بویژه اشعریون قرار دارد که در شعر سعدی به شیواترین شکل بیان شده است:

عدل است اگر عقوبت ما بی‌گنه کنی

لطف است اگر کشی قلم عفو بر خطا

[2]. Logos

[3]. Sophia

[4]. eros

  • ۹۳/۱۱/۲۷

نظرات (۴)

خوشبختانه این یکی را متوجه شدم. سعی می کنم هر انچه را می فهمم مفصل بنویسم. 
الان وقت رفتن به خونه است. عالی است مجی جان عالی . 
اینم برای حکیم . ربطی به موضوع نداره ها:
https://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=1&cad=rja&uact=8&ved=0CB0QFjAA&url=http%3A%2F%2Fwww.socialworkers.org%2Fcode.htm&ei=jgDiVM6dN-T4ywPg3oJQ&usg=AFQjCNE0uzlPCKn81kO4lvjh6TxcxkBlgQ&bvm=bv.85970519,d.bGQ
چند روز است در ترکیبی از خستگی و رخوت به سر می‌برم دوبار این مطلب را خواندم و نظر گذاشتم اما پاک شد این سومی است
مطلب بسیار عالی است دیگر ترسی در من ایجاد شده که کسی این را سرقت نکند شاید بهتر باشد بر بعدی‌ها رمز بگذاری
از بدقولی درباره ترجمه هم عذر می‌خواهم زود جبران می‌کنم
خسته نباشی حکیم جان. خدا قوّت.
ممنون از لطفت ولی از این خبرها هم نیست. در این دو پست تقریباً کاری جز تلخیص و بیان نظر یونگ در کتاب پاسخ به ایّوب انجام نداده‌ام. بنابراین نگرانی از سرقت یا انتحال! وجهی ندارد. (یاد استاد تمام فلسفه آقای دکتر م . خ ! افتادم).
خواهش می‌کنم، من هم عذرخواهی می‌کنم، چون بدقولی ما مثل محبّتمون دو سر بی! من هم اتّفاقاً امروز قصد کرده بودم که اون قسمتی که شروع کرده بودم را کامل کنم و بعد بفرستم و راجع به ادامه‌ی کار صحبت کنیم ولی نشون به اون نشون که تازه همین الآن ساعت 11 شب فرصت پیدا کردم رایانه رو روشن کنم!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی