خود نویسیم و خود خوانیم

پیوندها
آخرین مطالب

الهیات یونگی 3

سه شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۲۸ ب.ظ

چنان‌که اشاره شد در پی ماجرای ایّوب، به تدریج مصاحبت قبلی یهوه با سوفیا مطرح می‌شود و ظهور دوباره‌ی حکمت در عالم بالا حکایت از این می‌کند که یک عمل خلقت نوین در شرف تکوین است به این معنی که خدا می‌خواهد به وسیله‌ی رمز ازدواج آسمانی به خود تجدید حیات دهد و به صورت انسان مجسّم شود. از این‌جا به بعد یونگ برجسته‌ترین اصل الهیات مسیحی یعنی تجسّد خدا در مسیح را به عنوان نقطه‌ی عطفی دیگر در تاریخ حیات بشر (و خدا) مبنای بحث خود قرار می‌دهد، امّا تحلیلی که او از چرایی این عمل ارائه داده با عقیده‌ی عمومی و رسمی در مسیحیت یعنی بازخرید گناهان ابنای بشر کاملاً متفاوت است. از منظر او، دلیل اصلی رنج و قربانی شدن مسیح نه فروکش کردن خشم یهوه و رستگاری نوع بشر، بلکه برعکس جبران بی‌عدالتی یهوه در حقّ بشر (ایّوب) است. به حکم این‌که خدا عادل و پاسدار عدالت است خود بشر می‌شود تا آن‌چه را که به بنده‌ی وفادارش ایّوب چشانیده بود خود بچشد! بر این اساس انگیزه‌ی مستقیم تجلّی خدا در قالب جسم مسیح عبارت از اعتلای ایّوب و غرض از آن ایجاد تمیز و تشخیص در خودآگاهی یهوه است. یونگ البتّه این نکته را از نظر دور نمی‌دارد که تمام این وقایع در معرفت کامله‌ی خدا که حالتی ناخودآگاه داشته از پیش معلوم بوده و حتّی شیطنت‌های فرزند ـ مخلوق ناخلف او شیطان که بعدها نام ‘‘روشنایی‌آور’’[1] حقّاً به او اطلاق شده برای تحوّل و تحقّق درام الهی ضرورت داشته و بخشی گریزناپذیر از فرایند خودآگاه‌تر شدن حالت ناخودآگاهی یهوه بوده است.

به هر صورت در پی این وقایع و با قصد یهوه مبنی بر بشر شدن، به نظر می‌رسد که تعدیلی در چهره‌ی خشم‌آگین خدا رخ می‌دهد و با محدود شدن نسبی نقش فرزند شوم و سیاه‌کار او شیطان، اینک یهوه با جنبه‌ی نورانی خود یکی می‌شود و به صورت ‘‘خدای خوب و پدر مهربان’’ تجلّی می‌کند که در آیین مسیحیت نیز بر همین وجه مهربانی خدا تأکید می‌شود. با وجود این «البتّه او طبیعت زودخشم خود را از دست نداده است و باز هم می‌تواند کیفر دهد منتهی از این پس با رعایت عدالت. ظاهراً داستانی شبیه مصیبت ایّوب تکرار نخواهد شد. یهوه خود را نیکوکار و با عطوفت نشان می‌دهد. او با بنی‌آدم گناه‌کار با رحم و مروّت رفتار می‌کند و به صفت مظهر عین محبّت موصوف می‌گردد.» (همان: 112) با این‌همه و با چنان سابقه‌ای از یهوه، حتّی مسیح هم که اعتماد کامل به پدر خود دارد و به اعتباری خود با او یکی است، در این خصوص اطمینان کامل ندارد و در دعا به پدر آسمانی، محتاطانه تمنّایی را بیان می‌کند که نشان می‌دهد با وجود همه‌ی تدابیر احتیاطیِ یهوه مبنی بر مبدّل شدن به خیر محض، همچنان امکان بازگشت به حالت پیشین خیلی هم بعید نیست؛ «ما را در آزمایش میاور بلکه ما را از شرّ رهایی ده» (استغاثه‌ی ششم و هفتم، انجیل متی، باب ششم، 13).

اگر چه یونگ یک خداباور بالفطره است و خود در جایی از خاطراتش به روشنی اشاره کرده که برای من خدا وجود دارد، درست مثل آجری که توی سر آدم بخورد! (یونگ، 1378: 73) ولی این باور او منجر به این نشده است که مثلاً بخواهد ناسازگاری کتاب مقدّس با عقلانیت و موازین یا اصول اخلاقی بشر خودآگاه را به نوعی توجیه نماید و با وصله و رفو کردن دعوتی به مسیحیت یا دیانت داشته باشد. با وجود این‌که حاصل مطالعه و اندیشه‌ی یونگ در نهایت از حیث روان‌شناختی پاره‌ای باورهای دینی را توجیه می‌کند امّا چنان‌که پیداست رویارویی او با کتاب مقدّس مواجهه‌ای بی‌محابا و بی‌پرواست و از این جهت چیزی از رویکرد امثال راسل کم ندارد. او باور دارد که ما اخلاقاً بایستی به پرسش‌ها و اشکالاتی که از حیث عقلانی یا اخلاقی در کتاب مقدّس مشاهده می‌کنیم توجّه نماییم و به شورشی که در ما ایجاد می‌کنند تن در دهیم نه آن‌که مانند مردمان کم‌ظرفیت و ساده‌دل، به نام ‘‘انصراف سخاوتمندانه از رجوع به عقل’’ و به نام ایمان، از طرح چنان اشکال‌ها و سؤال‌هایی بگریزیم، چنان‌که بسیاری مسیحیان سرسخت از خواندن مزمور هشتاد و نهم و تأمّل در آن خودداری می‌کرده‌اند.[2] در واقع خود یونگ در کتاب پاسخ به ایّوب توصیه‌ی خود را عملی نموده و در مواجهه با کتاب مقدّس، حالت طغیان احساساتی خود را به طرزی بی‌رحمانه بیان کرده است، به طوری که ـ جدای از مضمون کلّی و پرسش‌گرانه‌ی کتابش در ارتباط با مسأله‌ی شرّ و موضوعاتی مانند معامله‌ی خدا با ایّوب (بشر) یا تجسّد خدا و معنای رنج و قربانی‌شدن مسیح ـ مثلاً خشم خدا نسبت به لغزش و خطاکاری مخلوق برگزیده‌اش را چنان نامعقول می‌یابد که آن را به مراتب حیرت‌انگیزتر از خشم کشاورزی می‌داند که حاصل زراعتش خراب شده یا پزشکی که در آزمایش کشت باکتری بد آورده است! (همان: 34 و 120).[3]

 با این‌همه او به ادراکی از مفاهیم دینی از جمله ‘‘خدا’’ دست یافته که به روشنی با فهم‌های مذهبی رایج متباین و متفاوت است. یونگ در مطاله‌اش خدا را جامع اضداد می‌یابد و بر این نکته تأکید می‌ورزد که خدا همان‌قدر که منبع خیر و لطف است همان اندازه منبع شرّ و قهر نیز هست. او این باور رایج در ادیان یعنی خودآگاه بودن و در نتیجه خیر مطلق و محض بودن خالق جهان را باوری نادرست و ساده‌اندیشانه می‌داند که یک سلسله اشتباهات و تعصّبات زیان‌آور را به بار آورده است، از جمله این‌که اگر انسان مجبور نبود صدور شرّ از خودآگاهی خدای منبع خیر را محال فرض کند، «در این صورت توسّل به اصل نامعقول ‘‘فقدان خیر’’ در توجیه شرّ هیچ‌گاه لازم نمی‌گردید» (همان: پانویس ص 57).



[1]. Lucifer

[2]. این مزمور راجع به پیمان‌شکنی یهوه در قبال داوود نبی است.

[3] . همچنین در جایی دیگر با طنّازی به روایتی از کتاب مقدّس اشاره نموده که در آن خبر خروج دسته‌جمعی دویست فرشته به یهوه نرسیده است: «حقیقتاً معلوم نیست کدام یک از این دو امکان تعجّب‌آورتر است: سستی تشکیلات ملأ اعلی یا نقص مخابرات در آسمان» (همان: 136-135).

  • ۹۳/۱۱/۲۸

نظرات (۱)

واقعا ربط دادنِ داستان ایوب و تجسد و رنج کشیدن عیسی، ولو آنکه وجهی هم نداشته باشد باز هم درخشان است. تلخیص تو هم درخشان و روشن است. از خواندن این فقره بسیار لذن بردم. مطالبی هم در همین حزه دارم که برایت می‌فرستم.
شاد باشی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی