مناظرات غضنفر و زلفعلی 5 (با شرکت گلمراد)
- ۱ نظر
- ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۲۶
امروز نهم شهریور ماه، سی و پنجمین سالگرد شهادت اوست دوست ندارم از واژه ربوده شدن استفاده کنم دیگر بهقطع میتوان گفت ایشان به شهادت رسیدهاند و احتمالا همان روزها. از امام موسی صدر کتابی نخواندهام آنچه خواندهام غالبا خاطرات و تفکرات ایشان به قلم دیگران بوده است در اینجا شما را مهمان دو خاطره از امام موسی صدر از زبان یکی از اطرافیانشان میکنم.
خاطره اول: بستنیفروشی مسیحی به امام مراجعه کرده بود و از خرید نکردن مسلمانان شکایت داشت. یک روز پس از اقامه نماز جمعه، امام صدر گفت که میخواهیم جایی برویم. جمعی با ایشان همراه شدند که من هم جزو آنان بودم. رفتیم تا رسیدیم به بستنی فروشی آنتیبای مسیحی، امام به آنتیبا گفت که ما آمدهایم در اینجا بستنی بخوریم. آنگاه اول امام و بعد همه حاضران از بستنیهای آنتیبا خوردند. این کار امام خیلی صدا کرد. گویا یک بستنی فروش شیعه اینگونه تبلیغ کرده بود که چون آنتیبا مسیحی است، شرعاً نمیتوان از بستنیهای او خورد چرا که اهل کتاب پاک نیستند. و البته این سخن براساس نظر برخی علما عنوان شده بود، اما امام که معتقد به طهارت اهل کتاب بود، تنها به بیان نظر فقهی خود اکتفا نکرد و عملاً اقدامی را انجام داد که بازتاب گستردهای در جامعه آن روز لبنان داشت.
خاطره دوم: یک مسیحی که مدعی علاقهمندی به اسلام و مکتب تشیع شده بود به امام صدر مراجعه می کند و خواستار تشرف به دین اسلام میشود. امام با طرح پرسشهایی سعی میکند از علت این تصمیم او آگاه شود. آن مرد پاسخهایی میدهد، اما امام قانع نمیشود، لذا به او پیشنهاد میدهد که برود و برخی کتابها را بخواند و بعد با تفکر و تأمل بیاید و تصمیمش را بگیرد. خلاصه در حالی که آن مرد اصرار به مسلمان شدن داشت، امام از او دلیل قانع کننده خواسته بود. بالاخره مرد مسیحی به امام میگوید میخواهم مسلمان بشوم تا بتوانم همسرم را راحتتر طلاق بدهم. امام هم در جواب میگوید اگر دلیلش چنین چیزی است به هیچ وجه قبول نمیکنم. اما آدرس خانهات را به من بده تا مشکلت را حل کنم. بعد همراه پدر من و یکی از کشیشهای مسیحی چند بار به منزل آن فرد مسیحی رفتند تا اختلاف او و همسرش را برطرف کنند. جالب این است که این مرد تا همین اواخر زنده بود و تا آخر عمر هم با همسرش زندگی کرد. فرق امام صدر با دیگران در همین بود. اگر آن مرد نزد امام شیعه میشد، مثل بمب در جنوب لبنان صدا میکرد اما امام چنین شیوههایی را نمیپسندید.
فشن لطف کرده و خاطرهای را در کامنت نقل کرده از خواهرزاده امام موسی صدر. البته ظاهرا آن اظهارات در یک سخنرانی بوده اما منبع معتبرش را در جوابیه ایشان به اعتراض فردی به این موضوع میتوان یافت. بخوانید که مطالب جالب دیگری هم در آن است.
ی مرا فحش تو از تعریف به
پوستینم ده که از تشریف به
ای که بزخوان کردهای این چند پست
پستهای من کجا در شأن تست
بیگمان گویی که میخوانم تمام
لیک میباشد تعارف این کلام
پیش از این گر یک غلط در پست بود
باز میگفتیش در کامنت زود
این زمان اغلاط را خود کمکمک
میکنم پیدا، و این یعنی کلک!
========
وعده دادست او که پستی مختصر
میرسد زان فاضل صاحبنظر
مختصر گوید معانی بلند
نه چو من متن بلند اما چرند
سیلی نسیه ستان زان اهل فن
که به از حلوای نقد از دست من
زدم زنگی و پرسیدم: به خانه
رسیدی؟ گفت الساعه رسیدم
شدم خوشحال و گفتم که به آنجا
زنم زنگ و مخارج میشود کم
بگفتا نه! وَ من گفتم که باشد
نمیخواهم که وقتت را بگیرم
به من گفتا سخن کوتاه کن گر
نباشد با مَنَت کاری معظّم
ادامه دادم و همراه اول
شد از تصمیم مرتضْ شاد آن دم
غضنفر- ارتباطش در این است که شما مثلا مدعی نفوذ بسیار گسترده فراماسونها در سیاست آمریکا هستید، ولی ادله شما به نظر من توان اثبات چنان گستردگیای را ندارد، هر چند منکر وجود احتمالی آن در سطوح کماهمیتتر نیستم.
ادامه دارد...
این اتفاق مدتهاست که در کشور ما میافتد. داستان صهیونیسم، شیطانپرستی و فراماسونری، محملی برای برخی تنبلانِ فکری شده است تا در اندک زمانی به تحلیل چیزی برسند که برخی برای آنها ممکن است دهها سال وقت صرف کنند. مدتی قبل نوجوان شانزدهسالهای را دیدم که تحت تاثیر چنین جریان رایجی در کشور ما موفق به تحلیل همه چیز در پرتوِ ارجاع آنها به فراماسونری و صهیونیسم شده بود. سعی کردم مکانیسم منطقی این نوع تحلیل را به او نشان بدهم اما دیدم شیوه فکری آرام و شمردهشمرده من، حداقل اکنون نمیتواند بر امثال او که شور نوجوانانه بهسرعت نتیجه گرفتن را دارند تاثیر بگذارد.
در پست بعدی اگر خدا بخواهد این مطلب را باز خواهم کرد.
یکی پرسید از آن پاسخنداده...
به زنگ دوستان صاف و ساده
که قبلا زود میدادی جوابش
چرا اکنون دهی اینسان عذابش؟
«بگفت احوال من برق جهان است»
جوابم تابع وضع زمان است
«گهی بر طارَم اعلی نشینیم»
رفیقان را در آن دم، ریز بینیم
بود این حاصل بالانشینی
که زیر پای خود دیگر نبینی
پ.ن.
طارَم یعنی سراپرده
مجی گفت که حس شعر ندارد تا پاسخم را بدهد. بجایش من شعر گفتم و به او تقدیم میکنم؛ در راستای پرداخت قسطی مدحم به او بخاطر تحقیقش در داستان حکیم و سیهزن:
«چگونه شکر این نعمت گزارم»
که همچون مج رفیقی تاپ دارم
تو حس شعر گفتی که نداری
نداری چون تماما فکر کاری
ولی من چونکه از یاران کنم یاد
خصوصا تو، شود این حسّم آزاد
بیابد خاطرم زین حسّ تسلّی
چو در ذهنم کنی یکدم تجلّی
ستارهیْ قطبیِ من هستی ای مج
گر از یادم روی، ره میشود کج
ندادی پست و با سختی تحمّل
نمودم همچو بلبل دوری گُل
نظرهای تو اما بود جبران
مفصل، حاصل ذوقی فراوان
اگر چه نثر باشد، روی چشم است
که پُستم سنگ خاره، از تو یشم است
از این ترسم که روزی این نظر هم
بگیری و نماند هیچ مرهم...
که بر این زخم تنهایی گذارم
مگر من چند یارِ چون تو دارم؟
پرسپولیس علی دایی در 6 دیدار گذشته هیچ نشانی از پرسپولیس بزرگ نداشت. چرا پرسپولیس علی رغم هزینه های گزاف و خرید بازیکنان گرانقیمت نتوانسته رضایت حداقلی هواداران و فوتبالدوستان را جلب کند؟ برای پاسخ به این سوال باید چند عامل اصلی را مدنظر قرار داد:
کادر فنی- هیچ کس شک ندارد که علی دایی یکی از برترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران و بلکه به لحاظ آماری بهترین بازیکن فوتبال تاریخ ایران است و بسیاری از مردم جهان فوتبال ایران را به نام علی دایی می شناسند. علی دایی بازیکنی با اراده و سخت کوش بوده و شم گلزنی بالایی داشت. مرور تاریخ فوتبال جهان نشان می دهد که مردانی از نوع علی دایی با کلکسیونی از افتخارات هستند که بر تارک فوتبال دنیا می درخشند: فرانس پوشکاش، دیه گو مارادونا، میشل پلاتینی، پله، روبرتو باجو، رونالدو، ریوالدو و .... هر چند هر کدام با استیل و سبک خاصی فوتبال بازی می کردند اما هیچ گاه مربیان خوبی نبوده اند. به نظر می رسد علی رغم تمام تجربیات بین المللی، علی دایی فقط بازیکن بزرگی بوده است. علی دایی منهای توفیق در سال اول حضور در تیم سایپا، دیگر موفقیت چندانی ندارد. این موفقیت نه به لحاظ نتیجه که به لحاظ سبک بازی تیمهای علی دایی است. گرچه دایی با پرسپولیس قهرمان جام حذفی شد اما هوادران و علاقمندان به فوتبال هم می دانند که آن تیم قهرمان هم بازی تاکتیکی و تماشاگرپسندی از خود ارائه نمیکرد. تیمهای علی دایی معمولا فوتبال سرد و بی روحی دارند و فقدان قدرت تاکتیکی هستند. علی دایی از لحاظ شخصیتی بسیار عصبی، زودرنج و دمدمی مزاج است و با کوچکترین اعتراضی از جانب منتقدین برآشفته می شود. کمترین فشار روانی را نمی تواند تحمل کند و به نام رک گویی و صریح الهجه بودن همه را به باد انتقاد می گیرد و هر گاه کسی از او انتقاد کند با الفاظی تحقیرآمیز دیگران را مورد حمله قرار می دهد. علی دایی معمولا جنگهای کنار زمین را برنده است و تاکتیک های خارج از مستطیل سبزش کارآمدتر است. در 6 بازی گذشته تیم دایی برنامه تاکتیکی مشخصی برای نزدیک شدن به دروازه حریفان نداشت. حداقل فرصتها ایجاد شد و مهاجمان پرسپولیس در معدود مواردی در موقعیت گلزنی قرار گرفتند. علی دایی نمی تواند برای انتخاب بازیکن از کسی انتقاد کند. او بازیکنان مورد نظر خودش را انتخاب کرد و الحق جوانان شایسته ای هستند اما چرا این بازیکنان قادر نیستند ظرفیتهای خود را نشان دهند؟ بی شک توان تاکتیکی عامل تعیین کننده در بالفعل شده ظرفیت بالقوه بازیکنان است.
از سوی دیگر، علی دایی مسئول مستقیم یارگیری است. نگاهی به بازیکنان پرسپولیس نشان می دهد که خط میانی پرسپولیس فاقد خلاقیت است. تنها بازیکن خلاق پرسپولیس در خط میانی محمد نوری پرنوسان است. نوری انقدر فراز و نشیب دارد که در یک بازی فوق ستاره و در بازی دیگر در حد نام پرسپولیس نیست. از طرفی توان بدنی نوری پاسخگوی بازی نود دقیقه ای نیست. پرسپولیس نیازمند هافبک خلاق با توان بدنی بالا و کم نوسانی است که خط میانی را فرماندهی کند. بازیکنی چون محرم نویدکیا یا مجتبی جباری. علی دایی اگر شناخت درستی از کیفیت و توانایی های محمد نوری داشت تمام پرسپولیس را به نوری واگذار نمیکرد. علی کریمی همان مهره گمشده پرسپولیس است که قربانی لجبازی علی دایی شد. هر چند کریمی پا به سن گذاشته است اما میتوانست با همکاری نوری جور خط میانی فاقد خلاقیت پرسپولیس را بکشد.
در خط دفاع پرسپولیس بازیکنان خو ب و صاحب نامی دارد. جلال حسنی و محسن بنگر مدافعان خوبی هستند اما علی دایی نمیتواند به خوبی از انها بازی بگیرد و این دو هر چند در کار دفاع قوی هستند اما در حمله بسیار ضعیف هستند و بیشتر از پاسهای کم اثر در زمین خودی و پاسهای بلند بی هدف در زمین حریف استفاده می کنند. بازی هدفمند و بازیسازی چیزی است که مربی باید به بازیکن دیکته کند. بازی بنگر در سپاهان وقدرت هجومی او را با بنگر پرسپولیس مقایسه کنید این تفاوت را به خوبی نشان می دهد. گرچه جلال حسینی به صورت غریزی بازی می کند و هنوز مربیانی که با او کارمی کنند حتی در تیم ملی نتوانستند ضعف او در عدم بازیسازی را برطرف کنند. ضعف مفرط ماهینی در صحنه گل تیم نفت و در بازیهای گذشته به چشم علی دایی نیامد تا چشمش را به روی بازیکن جوانی چون خانزاده باز کند. در سمت چپ پولادی مصدوم است و حسینی بازیکنی است که او هم از پاسهای بلند بی هدف زیاد استفاده می کند و ریسک پاسهای او بسیار بالاست و به ندرت به مهاجم هدف می رسد. در این بازیها هرگز نتوانست دفاع حریف را دور بزند و سانتر کند. قاسم دهنوی با سر و صدای زیا دو با مبلغی حدود یک میلیارد به پرسپولیس امد اما این بازیکن در بازیهای اخیر نشان داد که فاقد اعتماد بنفس کافی است و هنوز نتواسته قدرت پاهای خود را به کنترل ذهنش در بیاورد. گاهی انقدر به توپ ضربه می زند که از زمین خارج می شود و گاهی انقدر آرام که به بازیکن کنار دستش هم نمی رسد. هوش این بازیکن چندان بالا نیست و بازی او تحت تاثیر قدرت بدنی اوست. علی دایی اگر این نقیصه را دیده بود باید در این شش هفته دهنوی را برای کسب اعتماد بنفس و کنترل قدرت پاهایش اماده می کرد.
در خط حمله هنوز توپی به سیدصالحی نرسید تا عیارش مشخص شود. او مهاجم گلزنی است اما به شرطی که تغذیه شود. غلامرضا رضایی تمام انرژی بی پایانش را صرف چرخیدن دور خودش و دویدنهای بی هدف در کناره زمین می کند و نه سانترهای موفقی دارد و نه تا کنون توانسته به قلب دفاع حریف بزند و موقعیت سازی کند. ضمن اینکه هرگز گلزن خوبی نبوده است. در این بین تنها امید عالیشاه جوان و صادقیان توانسته خودی نشان دهند که با یک یا دوگل بهار نمیشه.
در واقع پرسپولیس بیش از همه به خاطرانتخاب مربی و پس از آن انتخاب بازیکنانش اکنون تحت فشار هواداران و رسانه ها است. از علی دایی نباید انتظار فوتبالی بهتر از این داشت. سبک بازی تیمهای علی دایی همین است. و انتخابهای او هم تحت تاثیر توان فنی و شخصیت اوست. هوادران پر سپولیس امسال هم باید در انتظار روزهای سخت تر از این باشند. بازیکن بی غیرت نیست. بازیکن فضا و تاکتیک مناسب برای خودنمایی می خواهد و این چیزی نیست که خود بازیکن ایجاد کند. ایجاد این شرایط به قبل از مسابقه و در تمرینات برمی گردد. پرسپولیس نیاز دارد که علی دایی رفیق گرایی و خانواده گرایی را کنار بگذارد و مربیان با شناسنامه و صاحب نظر را در کنار خود داشته باشد تا در تمرینات تیم را بسازد. علی دایی با سابقه ای که دارد می تواند بر بازیکنان خود تاثیر بگذارد به شرطی که از نسخه الکس فرگوسن استفاده کند. او سرمربی گری کند و مربی گری را به یک دستیار کاربلد کاردان بسپارد. پرسپولیس جای مربیان و بازیکنان درجه دو نیست. در کنار این موضوع، پرسپولیس نیازمند یک هافبک خلاق و توانمند برای گره گشایی است. بازیکنی که بتواند پاس در عمق بدهد، ضربه آزاد بزند، قدرت دریبلینگ داشته باشد و در لحظاتی که بازی گره می خورد با پاسهای دقیق گره گشایی کند.