از فردای انتخابات شریعتمداری
شروع به ایجاد شکاف و انشقاق در بین آقایان هاشمی، خاتمی و روحانی خواهد کرد و از
طریق عملیات روانی و تضعیف جایگاه دکتر روحانی این کار را آغاز خواهد کرد.
شریعتمداری که در طی 8 سال و
بلکه 16 سال گذشته تلاشهای بسیاری برای حذف جریان اصلاحات از صحنه سیاسی کشور
نموده، پس از حوادث سال 88 نقش بسیار زیادی در امنیتی کردن فضای کشور داشته است و
تلاش نمود تا اینگونه القا کند که جریان اصلاحات مرده است و پایگاهی بین مردم
ندارد. اما تلاشهای مذبوحانه ایشان در 24 خرداد 92 با حضور حماسی مردم و تحت هدایت
سیدمحمد خاتمی و آیت الله هاشمی نقش بر آب شد.
آنچه بیش از همه شریعتمداری را
خشمگین کرده این است که طی 8 سال گذشته و بویژه چهار سال اخیر شریعتمداری بارها و بارها
اعلام کرده که جنبش اصلاحات مرده است و جایگاهی در بین مردم ندارد و 24 خرداد علی
رغم ایشان یک نه خیلی بزرگ به شریعتمداری به طور خاص است.
نقش حسین شریعتمداری در رد صلاحیت
آیت الله هاشمی رفسنجانی و عدم ثبت نام سید محمد خاتمی بارز و غیرقابل انکار است.
او به خاطر نفوذ زیاد در دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و همچنین مرعوب کردن
سیاسیونی که اعتبار خود را از فضای امنیتی ناشی از حوادث سال 88 به دست آوردند،
توانست که هر گونه اعتراض حتی در بین جریان معتدل اصولگرایی به عملکرد حاکم را خفه
کند و با تک صدایی کردن جامعه، کشور را از حضور ذخیره ارزشمند انقلاب اسلامی حضرت
آیت الله هاشمی محروم کند و اعتبار بین المللی سید محمدخاتمی در کنج بنیان باران
خاک بخورد، غافل از اینکه انقلاب اسلامی انقلاب مردم است و انها در کوچکترین مجالی
نشان می دهند که صاحبان این کشور مردم هستند.
برخلاف غافگیری بعد از 2 خرداد 76
و شوک ناشی از آن، اینبار شریعتداری با تجربه 16 ساله تخریب جریان اصلاح طلبی ملت
ایران، دوباره به سراغ آرشیو خود خواهد رفت و توپخانه تخریب و اختلاف و انشقاق بین
گروههای اصلاح طلب را فعال خواهد نمود.
اکنون که علی رغم خواست و میل
برادر حسین، ملت به رای و نظر هاشمی و خاتمی و تدبیر روحانی سکان هدایت کشور را به
دست گرفت، شریعتمداری بیکار ننشسته و در اولین سرمقاله خود خط شکاف را در بین
جریان پیروز انتخابات آغاز کرده است و سعی می کند با استفاده از عملیات روانی و
تحریک حسن روحانی وی را در مقابل هاشمی و خاتمی قرار دهد. به این جملات در اولین
مقاله شریعتمداری نگاه کنید تا ببینید که این قصه سری دراز دارد:
"همزمان با انتخاب آقای روحانی، سه جریان جبهه اصلاحات، اطرافیان آقای هاشمی
رفسنجانی و اصحاب فتنه تلاش گسترده و از قبل پیشبینی شدهای را برای مصادره آرای
ایشان به نفع خود آغاز کردند. این تلاش با استناد به حمایت آقایان هاشمی رفسنجانی
و محمد خاتمی از آقای روحانی صورت گرفته و ادامه دارد. جریانات یاد شده در تبلیغات
و اظهارنظرهای خود به طور زیرکانهای موقعیت آقای دکتر روحانی را تضعیف کرده و
ادعا میکنند چنانچه هاشمی و خاتمی از وی حمایت نکرده بودند نمیتوانست اکثریت
آراء مردم را به دست آورد!"
شریعتمداری در تلاشی که بیهوده
بودن آن به شدت به هوشمندی حسن روحانی نیاز دارد تلاش دارد تا اینگونه القاء کند
که مدیون روحانی وامدار هاشمی و خاتمی است و از این طریق حس استقلال روحانی از این
دو را تحریک کند.
"آقای روحانی نه فقط مدیون آنها
نیست، بلکه مدعیان اصلاحات به ایشان بدهکار هستند، چرا که آنان در پوشش حمایت از
نامزدی آقای روحانی فرصت حضور و خودنمایی در عرصه سیاسی کشور را یافته بودند."
در طی ماهها و سالهای آینده او
بارها و بارها تصمیمات اجرایی دولت را به هاشمی و خاتمی منتسب خواهد کرد و روحانی
را فقط مطیع و تماشاگر محض تصمیمات می داند. روحانی که هوشمندی خود را در مناظره
های انتخاباتی نشان داد باید بیش از هر کس و هر چیز خویشتندار، خوداگاه و با سعه
صدر باشد تا در دامی که شریعتمداری سالها پیش برای اصلاح طلبان بافته و آنها را در
آن گرفتار کرد، نیفتد.
شریعتمداری 16 سال است که خودش را
به خواب زده و صدای ملت را نمی شنود. شب 25 خرداد 92 هم پنبه در گوش خود نمود و
صدای ملت را نشنید "به اعتقاد نگارنده که با شواهد قابل ارائه فراوانی نیز همراه است، آرای آقای
دکتر روحانی قبل از آن که خاستگاه گروهی و حزبی داشته باشد، خاستگاه مردمی داشته
است"
25 خرداد همه شهرهای ایران، هاشمی،
خاتمی، عارف، موسوی و کروبی را فریاد زدند. حسن روحانی نیک می داند که خاتمی و
هاشمی از اعتبار مردمی و ملی خود برای موفقیت او مایه گذاشتند و البته همانگونه که
هاشمی در بیانیه خود گفتند مشفقانه به ایشان مشورت می دهند. پایگاه مردمی حسن
روحانی در بین جوانان اصلاح طلبی است که سالها فشار و فضای سخت امنیتی را تحمل
کردند و اکنون چشم امید به تدبیر روحانی دارند.
انتخاب مردم قبل از"نه"
به ناکارآمدی دولت "نه" بزرگ به حسین شریعتمداری و تفکر اوست. اما همه
می دانند که شریعتمداری قائل به دموکراسی نیست و تمام تلاشهای خود را برای گسست در
جبهه دموکراسی خواهی ملت ایران به کار خواهد گرفت.
حسن روحانی باید به هوش باشد. خیلی
هم باید به هوش باشد!