خود نویسیم و خود خوانیم

پیوندها
آخرین مطالب

۱۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

گنگ خوابدیده

جمعه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۱۳ ب.ظ
از دیشب به کامنت فشن فکر می‌کنم که برای پست قبل نوشت:
«نظری ندارم»
اما چگونه می‌توان نظری نداشت؟ این داستان مواجهه من با پیرمردی در دوران کودکی‌ام بود. قطعا فشن استنباطی برای خودش دارد یا شیوه او را می‌پسندد یا نمی‌پسندد و یا هر تلقی دیگری.
بنابراین نتیجه‌ای که می‌توان گرفت این است که او نمی‌خواهد نظر خودش را با ما در میان بگذارد. اما با شناختی که از او دارم می‌دانم این از سر غرور نیست بلکه مانند مولوی که می‌گوید:
من گنگ خوابدیده و عالم تمام کر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش
او هم نظری دارد که ما را به افق آن دسترس نیست لاجرم سکوت پیشه کرده است. من و مرتض از تنهایی سخن گفتیم اما او با این کامنتش تنهایی را متجلی کرد

به این خاطر و به تقدیر از نظر عمیقش مدحی برای او گفتم:

چگونه مدح تو گویم؟ شروعش از کجا مشتی؟
منم الکن. تو می‌گویی، که من را چون زبان گشتی
تو مجموعۀ اضدادی که از هر قید آزادی
تویی طوفان تویی ساحل تویی دریا تویی کشتی
اگر چه مرتضی را دل بود دریای بی ساحل
ندارد چون فشن لیکن دلی با این درندشتی
سخی چون حاتم طایی، نه بل مادر ترزایی
نه بلکه این خطا گفتم که از این جمله بگذشتی
نباشد مهرورزان را وطن، فرقی ندارد پس
ز شیرازی ز تهرانی ز کرمانی ز دهدشتی
نگیرد رنگْ روح تو نمی‌میرد شکوه تو
فرشته هستی آیا تو که از فردوس برگشتی

  • ۵ نظر
  • ۳۱ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۱۳

آقای مهندس

پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۱۰ ب.ظ
فکر می‌کنم بین هفتاد تا هشتاد سال سن داشت، اما اصلا شکسته نشده بود با قامت متوسط و لاغراندام. اگر بخواهم تصویری از چهره او به شما بدهم بهترین کسی که می‌توانم پیدا کنم رضا بابک است بازیگر آرایشگاه زیبا البته پیرتر و با موهایی تماما سفید اما فرم صورت و هیکل فرق زیادی نداشت.

خانه‌اش در جنگل بود البته نه خیلی دور از روستا در فاصله نزدیکی از کلبه کوچک چوبی او یک مرغداری بود کلبه را هم از همان مرغدار اجاره کرده بود. صبح زود از همانجا به سر کارش می‌رفت مهندس راه و ساختمان بود به قول خودش از اولین سری‌هایی بود که در دوره رضا شاه برای تحصیل به خارج فرستاده شده بودند فکر کنم در فرانسه تحصیل کرده بود. ماشینش یک رنو پنج زرد رنگ بود موقع رانندگی خیلی قیافه‌اش جدی می‌شد شق و رق می‌نشست و فقط مستقیم به جلو نگاه می‌کرد هیچگاه ندیدم موقع رانندگی به اطراف نگاه کند، اما هیچوقت عجله نداشت و سریع رانندگی نمی‌کرد مردم به او می‌خندیدند می‌گفتند بخاطر ترسش آنقدر آهسته رانندگی می‌کند. البته زندگیش در کلبه هم مایه خنده بود روستاییان درباره رفتارش با حیوانات و حتی حشرات داستان‌‌سرایی می‌کردند می‌گفتند حتی پا روی مورچه نمی‌گذارد‌. البته همه اینها نه از باب تحسین بلکه از باب خل انگاشتن او بود. با اینکه در کلبه زندگی می‌کرد اصلا ژولیده و شلخته نبود. هیچوقت ندیدم ته‌ریش داشته باشد معمولا لباس روشن و اغلب سفید می‌پوشید تقریبا می‌شد گفت که شیک بود ماشینش هم همیشه تمیز بود.
بچه بودم گاهی به مغازه پدرم می‌آمد اما همیشه فقط پلو، ماست و تخم مرغ می‌خورد. هیچوقت ندیدم گوشت بخورد آن موقع تصوری از گیاه‌خواری نداشتم فکر می‌کردم خسیس است و نمی‌خواهد پولی برای غذایی بهتر خرج کند.
دوست داشتم با او صحبت کنم تا می‌آمد تندی می‌رفتم و کنارش می‌نشستم در همان فرصتی که غذا می‌خورد با او صحبت می‌کردم از خاطراتش تعریف می‌کرد چیز زیادی از حرفهای او در خاطرم نیست خیلی سال گذشته نهایتا ده یا یازده سالم بود هیچ تعلق مذهبی نداشت یادم هست می‌گفت در فرانسه گوشت خوک می‌خورده و می‌گفت خیلی هم خوشمزه بوده. البته این به مذاق من خیلی خوش نمی‌آمد.
چند سالی ندیدمش تا اینکه یک روز شنیدم موقعی که سر یکی از پروژه‌های شهرداری بوده جوانی ناشی با غلتک به او برخورد می‌‌کند و او را به گوشه‌ای پرت می‌کند ظاهرا در جا مرده بود.
او را در قبرستان روستا دفن کردند خانواده‌اش هم از خارج کشور آمدند در مراسمش شرکت کردند و رفتند. من البته نبودم و ندیدم
سالها گذشته است الآن کمی او را بهتر می‌فهمم هر چند آن موقع برای من موجودی مریخی بود

  • ۴ نظر
  • ۳۰ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۱۰

خدای سکوت

سه شنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۳۱ ب.ظ
گر چه دانی که نیست جای سکوت
ساکتی، چون تویی خدای سکوت
آتشی در درونت افتاده
که نپوشاندش قبای سکوت
در عوضْ آن گزیده‌گویی‌هات
حکمتی هست لابه‌لای سکوت
هر کسی را چنین فضیلت نیست
سهم هر دل نشد صفای سکوت
چوب در آستین، سزای سخن
سینه‌ای پر ز غم بهای سکوت
فیض مج گر مدد کند من را
می‌روم تا به انتهای سکوت
 
گفتم تا عَرَق مجی بعد از بحث محذور و محظور خشک نشده است مدحی را که به او قول دادم ادا  کنم هر چند بر خلاف خواسته‌ام بصورت طنز در نیامد و راه خویش را در پیش گرفت
از مجی دعوت می‌کنم تا نظر من را در پست قبل در ابتدای کامنت‌ها ببیند

  • ۶ نظر
  • ۲۸ خرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۱

الفتح امخجول

سه شنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۰۴ ب.ظ
با ترکیبی از خوشحالی از صعود تیم ملی و خجالت از بازی فوق الچرت تیم ملی که فقط با یک گل که آن هم با اشتباه مدافع حریف به دست آمد این لحظات را سپری می‌کنم امیدوارم تیم ملی در جام جهانی با آلمان و اسپانیا هم‌گروه شود که حسابی بتواند خودش را نشان بدهد

نکات جالب

1- وسط بازی گاهی دلم برای دروازه‌بان کره تنگ می‌شد

2- فکر کنم مخصوصا در نیمه اول ایران رکورد شکسته باشد دوست دارم آمار مالکیت توپ را جایی ببینم

3- اگر کره آن گل دقیقه نود و هفت را به لبنان نزده بود الآن حذف شده بود

4- کی‌روش با این حرکت آخر روبروی مربی کره نشان داد که آدم بی‌ظرفیت و جوگیری است

  • ۴ نظر
  • ۲۸ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۰۴

محذور یا محظور

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۱۵ ب.ظ
مجی (قب) در نظر پست قبلی نوشت:
«در صحنه‌ی رسمی محظوریت‌ها و محدودیت‌هایی دارد»
استعمال صحیح او مر واژه «محظوریت» را، آنچنان مرا بر سر وجود آورد که گفتم پستی برای آن بگذارم. نویسندگان و بلکه گویندگان غالبا تفاوت «محظور» و «محذور» را نمی‌دانند و آنها را بجای هم بکار می‌برند.
به جهت این دقت نظر مجی مدحی برای او در نظر خواهم گرفت.
محذور:
امر مخوف، آنچه از آن ترسیده شود (دهخدا)
پرهیزشده، آنچه از آن دوری کنند (معین)
مثلا اصطلاح درست محذور اخلاقی است و نه محظور اخلاقی
محظور:
ممنوع، قدغن شده، حرام کرده شده، منع‌کرده شده (دهخدا)
مثلا همین عبارت مجی که در آن محظوریت‌ها یعنی ممنوعیت‌ها

  • ۲ نظر
  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۱۵

علی رغم مشی آجر

دوشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۲۰ ق.ظ
از فردای انتخابات شریعتمداری شروع به ایجاد شکاف و انشقاق در بین آقایان هاشمی، خاتمی و روحانی خواهد کرد و از طریق عملیات روانی و تضعیف جایگاه دکتر روحانی این کار را آغاز خواهد کرد.

شریعتمداری که در طی 8 سال و بلکه 16 سال گذشته تلاشهای بسیاری برای حذف جریان اصلاحات از صحنه سیاسی کشور نموده، پس از حوادث سال 88 نقش بسیار زیادی در امنیتی کردن فضای کشور داشته است و تلاش نمود تا اینگونه القا کند که جریان اصلاحات مرده است و پایگاهی بین مردم ندارد. اما تلاشهای مذبوحانه ایشان در 24 خرداد 92 با حضور حماسی مردم و تحت هدایت سیدمحمد خاتمی و آیت الله هاشمی نقش بر آب شد.

آنچه بیش از همه شریعتمداری را خشمگین کرده این است که طی 8 سال گذشته و بویژه چهار سال اخیر شریعتمداری   بارها و بارها اعلام کرده که جنبش اصلاحات مرده است و جایگاهی در بین مردم ندارد و 24 خرداد علی رغم ایشان یک نه خیلی بزرگ به شریعتمداری به طور خاص است.

نقش حسین شریعتمداری در رد صلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی و عدم ثبت نام سید محمد خاتمی بارز و غیرقابل انکار است. او به خاطر نفوذ زیاد در دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و همچنین مرعوب کردن سیاسیونی که اعتبار خود را از فضای امنیتی ناشی از حوادث سال 88 به دست آوردند، توانست که هر گونه اعتراض حتی در بین جریان معتدل اصولگرایی به عملکرد حاکم را خفه کند و با تک صدایی کردن جامعه، کشور را از حضور ذخیره ارزشمند انقلاب اسلامی حضرت آیت الله هاشمی محروم کند و اعتبار بین المللی سید محمدخاتمی در کنج بنیان باران خاک بخورد، غافل از اینکه انقلاب اسلامی انقلاب مردم است و انها در کوچکترین مجالی نشان می دهند که صاحبان این کشور مردم هستند.

برخلاف غافگیری بعد از 2 خرداد 76 و شوک ناشی از آن، اینبار شریعتداری با تجربه 16 ساله تخریب جریان اصلاح طلبی ملت ایران، دوباره به سراغ آرشیو خود خواهد رفت و توپخانه تخریب و اختلاف و انشقاق بین گروههای اصلاح طلب را فعال خواهد نمود.

اکنون که علی رغم خواست و میل برادر حسین، ملت به رای و نظر هاشمی و خاتمی و تدبیر روحانی سکان هدایت کشور را به دست گرفت، شریعتمداری بیکار ننشسته و در اولین سرمقاله خود خط شکاف را در بین جریان پیروز انتخابات آغاز کرده است و سعی می کند با استفاده از عملیات روانی و تحریک حسن روحانی وی را در مقابل هاشمی و خاتمی قرار دهد. به این جملات در اولین مقاله شریعتمداری نگاه کنید تا ببینید که این قصه سری دراز دارد:

"همزمان با انتخاب آقای روحانی، سه جریان جبهه اصلاحات، اطرافیان آقای هاشمی رفسنجانی و اصحاب فتنه تلاش گسترده و از قبل پیش‌بینی شده‌ای را برای مصادره آرای ایشان به نفع خود آغاز کردند. این تلاش با استناد به حمایت آقایان هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی از آقای روحانی صورت گرفته و ادامه دارد. جریانات یاد شده در تبلیغات و اظهارنظرهای خود به طور زیرکانه‌ای موقعیت آقای دکتر روحانی را تضعیف کرده و ادعا می‌کنند چنانچه هاشمی و خاتمی از وی حمایت نکرده بودند نمی‌توانست اکثریت آراء مردم را به دست آورد!"

شریعتمداری در تلاشی که بیهوده بودن آن به شدت به هوشمندی حسن روحانی نیاز دارد تلاش دارد تا اینگونه القاء کند که مدیون روحانی وامدار هاشمی و خاتمی است و از این طریق حس استقلال روحانی از این دو را تحریک کند.

  "آقای روحانی نه فقط مدیون آنها نیست، بلکه مدعیان اصلاحات به ایشان بدهکار هستند، چرا که آنان در پوشش حمایت از نامزدی آقای روحانی فرصت حضور و خودنمایی در عرصه سیاسی کشور را یافته بودند."

در طی ماهها و سالهای آینده او بارها و بارها تصمیمات اجرایی دولت را به هاشمی و خاتمی منتسب خواهد کرد و روحانی را فقط مطیع و تماشاگر محض تصمیمات می داند. روحانی که هوشمندی خود را در مناظره های انتخاباتی نشان داد باید بیش از هر کس و هر چیز خویشتندار، خوداگاه و با سعه صدر باشد تا در دامی که شریعتمداری سالها پیش برای اصلاح طلبان بافته و آنها را در آن گرفتار کرد، نیفتد.

شریعتمداری 16 سال است که خودش را به خواب زده و صدای ملت را نمی شنود. شب 25 خرداد 92 هم پنبه در گوش خود نمود و صدای ملت را نشنید "به اعتقاد نگارنده که با شواهد قابل ارائه فراوانی نیز همراه است، آرای آقای دکتر روحانی قبل از آن که خاستگاه گروهی و حزبی داشته باشد، خاستگاه مردمی داشته است"

25 خرداد همه شهرهای ایران، هاشمی، خاتمی، عارف، موسوی و کروبی را فریاد زدند. حسن روحانی نیک می داند که خاتمی و هاشمی از اعتبار مردمی و ملی خود برای موفقیت او مایه گذاشتند و البته همانگونه که هاشمی در بیانیه خود گفتند مشفقانه به ایشان مشورت می دهند. پایگاه مردمی حسن روحانی در بین جوانان اصلاح طلبی است که سالها فشار و فضای سخت امنیتی را تحمل کردند و اکنون چشم امید به تدبیر روحانی دارند.

انتخاب مردم قبل از"نه" به ناکارآمدی دولت "نه" بزرگ به حسین شریعتمداری و تفکر اوست. اما همه می دانند که شریعتمداری قائل به دموکراسی نیست و تمام تلاشهای خود را برای گسست در جبهه دموکراسی خواهی ملت ایران به کار خواهد گرفت.

حسن روحانی باید به هوش باشد. خیلی هم باید به هوش باشد!

 

  • ۵ نظر
  • ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۰۴:۲۰

پیوند 1

يكشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۰۹ ب.ظ
دوستان می‌دانند که با این قیلطرینگ بی‌حساب و کتاب اینترنت ما از بسیاری از سایتهای خوب حوزه اندیشه یا امثال آن محروم شده‌ایم جدای از آن بسیاری سایتهای خوب دیگر هستند که آنها را نمی‌شناسیم

خوب است اطلاعات خودمان را درباره این سایتهای خوب رد و بدل کنیم خود من سعی خواهم کرد بعد از مدتی به این آدرس‌ها سر و سامان بدهم و به شکلی شکیل خدمت شما تقدیم کنم

این یک کار تدریجی است و خط پایانی ندارد فقط همراهی کنید چه در پست و چه در قسمت نظرات. ممنون می‌شوم

شروع از من

وبلاگ رسول جعفریان اندیشمند حوزه تاریخ مخصوصا تاریخ اسلام که انصافا مطالب جالبی می‌نویسد به آرشیو کار او هم مراجعه کنید ببینید

  • ۱ نظر
  • ۲۶ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۹

این بار واقعا ملت کار را تمام خواهد کرد؟

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۲۷ ب.ظ
اونایی که در فضای سیاسی و رسانه ای بودند با  این تیتر معروف آشنا هستند: " ملت کار را تمام کرد"

این جمله  با قلم کسی نگاشته شد که به باور  بسیاری از مردم به رای ملت باور ندارد و از ان به صورت تزئینی استفاده می کند.

امروز تهران بودم از ولنجک تا حسینیه ارشاد. انتظار این جمعیت را نداشتم. انصافا شلوغ و حضور مردم قابل توجه بود حتی در شمالی ترین نقطه تهران.

از حق نگذریم در این دوره حسب ظاهر و بر خلاف دوره های قبل نهادهای اجرایی و نظارتی و .... دخالت مستقیم  و شارژ مضاعفی نکردند هیچکدام از کاندیداها را و از بس فضا مبهم بود جریان اصولگرا  به نظر میرسد خود به ناظر خود تبدیل شد و کسی نمیداند که نمایند اصلی انها کیست.

یه عده ای مخصوصا در شهرستانها حسب اطلاعات من رونالدینیویی عمل می کنند و به یک نامزد نگاه می کنند و به دیگری  پاس می دهند . 

به نظر می رسد اینبار واقعا ملت کار را تمام می کند.

این کامنت در راستای اهداف وبلاگ نیس اگر از زیر تیغ سانسور حکیم نگذرد هم ملالی نیست.

بدرود تا فردای سرنوشت

  • ۶ نظر
  • ۲۴ خرداد ۹۲ ، ۱۴:۲۷

به یاد گلام

پنجشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۷ ب.ظ
گلام را یادتان هست؟ آن شخصیت نومید کارتون گالیور را که همیشه می‌گفت «من می‌دونم» و اتفاقهای بدی را پیش‌بینی می‌کرد. یکی از دوستانم به من می‌گفت که تو مانند گلامی با این تفاوت که آنچه می‌گویی اتفاق می‌افتد.

دیروز و امروز مکرراً گلام به ذهنم می‌آمد یاد او را گرامی می‌دارم


  • ۵ نظر
  • ۲۳ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۰۷

مثلانه 4

سه شنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۱۵ ب.ظ
وقتی می گویند فلانی گاوَش دوقلو زایید، معنایش این است که بدشانسی آورده است. اما چرا باید این یک بدشانسی باشد؟

یکی از سؤالات کودکیِ من همین بود چرا دوقلویی‌زاییِ گاو را نشان بدشانسی می‌دانند می‌دیدم که روستاییان چقدر دغدغه بارداریِ گاوشان را دارند تا اگر نر بود بزرگش کنند و به قصاب بفروشند و اگر ماده بود بزرگش کنند برای شیر و به دنیا آوردن گوساله و ...، پس چرا باید از اینکه گاوشان دوقلو بزاید ناراحت باشند؟
قاعدتا وقتی گاو یک نفر دوقلو بزاید این یعنی یک گاوِ بیشتر داشتن و حتی اگر به این فکر کنیم که دیگر شیری برای صاحبش نمی‌ماند این در مقایسه با قیمت یک گاو کاملا قابل چشم‌پوشی است.
پاسخش یک مقدار به دامپروری مربوط می‌شود اینکه وقتی گاوی دوقلو بزاید چه آثار منفی اقتصادی برای صاحبش دارد؛ هم از لحاظ خطراتی که برای سلامتی گاو دارد و هم از این بابت که بارداریِ مجدد گاو را دچار مشکل اساسی می‌کند.

این پیوند را ببینید.


ضمنا امنیت‌نامه 5 هم در نرمجان منتشر شد ببینید

  • ۷ نظر
  • ۲۱ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۱۵