partly cloudy
این مقدمهای بود برای معرفی یکی از بهترین انیمیشنهای شرکت پیکسار در سالیان اخیر البته از نظر من، که افسانه دوم را دستمایه خلق یک انیمیشن جالب کرده است
- ۷ نظر
- ۱۷ تیر ۹۲ ، ۱۵:۴۴
این مقدمهای بود برای معرفی یکی از بهترین انیمیشنهای شرکت پیکسار در سالیان اخیر البته از نظر من، که افسانه دوم را دستمایه خلق یک انیمیشن جالب کرده است
از خاک برآمدست و خاکی است فشن
چون آب تجلیای ز پاکی است فشن
از باد گرفته روح آزاده خویش
وز تندی آتش اینکه شاکی است فشن
پست قبل بر خلاف نیت پستنده فشن را شاد نکرد و بیشتر محملی شد برای بازگویی غمها و فشارها
البته فشن مراد مرا از طنزها درک میکند و میداند که غرض لبخند و در بهترین حالت خندهای بر لبان دوستان است
این مدحی است برای او تا مرهمی باشد بر زخم پست قبلی
امید که اوضاع همه مخصوصا او بهتر شود
گویند چون فشن وفات یافت فریشتگان خاطرش نیازردند که نامه اعمالش سپید بود و گنه ناپدید پس راست به بهشتش بردندش و او را خود التفات نبود که درگذشته است. پس چون به خود آمد دید در سرایی است آراسته و پیرامونش همه نوع خواسته. در آن حال فریشتگان دق الباب کردند و گفتندش: بطلب هر آنچه خواهی که گوش بفرمانیم و وظیفت خویش به انجام رسانیم. طعامی خواست کباب سلطانی آوردندش. شرابی خواست آب نارگیل و آناناس و معجونی فراهم کردندش. با خود گفت مگر این عمارت خود از آن سایپا باشد که دیگر جای را چنین نعمت نبود و اینچنین کارکنان را رعایت نشود.
گویند بهشت باشد آنجا، افشن
زلفعلی- این چرا باید غیر اخلاقی باشد؟ کتابخانه آن کتاب را خریده است.
غضنفر- اشتباه میکنی. تأثیر گسترش کتابخانههای عمومی بر کاهش خرید کتابهایی که در بازار موجودند غیر قابل انکار است. یک کتابخانه عمومی فقط نسخهای از یک کتاب را میخرد و ممکن است صدها نفر آن کتاب را از آنجا امانت گرفته و بخوانند این به منزله آن است که افراد بسیاری که بالقوه خریدار آن کتابند از خرید آن صرف نظر بکنند.
زلفعلی- خوب خوانندگان اگر از یک کتاب خوششان آمد میتوانند آن را بخرند.
غضنفر- چه کسی بعد از خواندن بیشتر کتابها برای خرید آنها هم اقدام میکند؟
زلفعلی- اگر اینطور باشد حتی اگر خود من هم به دیگران کتاب امانت بدهم کاری غیر اخلاقی انجام دادهام.
غضنفر- خودت چه فکر میکنی؟ با امانت دادن کتاب خود به دیگران باعث خسارت به ناشر، نویسنده و یا مترجم میشویم احتمال زیادی دارد که اگر کتابی را امانت ندهی فرد مقابل آن را بخرد و در نهایت نفعی به آن عده برسد.
زلفعلی- حالا اینجا چه کسی کار غیر اخلاقی انجام داده است؟ امانتدهنده یا امانتگیرنده؟
غضنفر- خوب امانتدهنده میتواند ادعا کند که قصد خسارت زدن ندارد، بلکه شاید برخی افراد تشویق شوند که بروند و کتاب را بخرند. آنها میتوانند ادعا کنند که میخواهند امکانات را در اختیار کسانی بگذارند که توان مالیِ کافی ندارند و سوءاستفاده برخی ربطی به آنها ندارد. شاید بتوان گفت که بارِ اصلیِ مسؤولیت بر عهده کسی است که اگر امانت نمیگرفت کتاب را میخرید.
زلفعلی- آیا قدرت خرید را هم در این مساله دخیل میدانی؟
غضنفر- بله. اگر کسی نمیتواند کتابهای مورد نیاز خود را بخرد نباید از آنها محروم شود. بنابراین امانت گرفتن برای او ایرادی ندارد.
زلفعلی- به نظرم الآن که کتابهای الکترونیکی رایج شده، کار مشکلتر هم شده است.
غضنفر- بله دقیقا مثلا شما نسخه الکترونیکی کتابی را خریدهاید و آن را بر روی رایانه یک کتابخانه عمومی و یا یک سایت دانشگاهی میگذارید. حالا مراجعین میتوانند بدون خرید آن کتاب و صرفا با نشستن پشت آن رایانه به مطالعه آن کتاب بپردازند. بدون اینکه هزینهای برای آن کتاب بدهند. یا حتی وقتی نسخه الکترونیکی کتابی در سایتی وجود دارد که تنها امکان مشاهده و مطالعه میدهد ولی شما نمیتوانید آن را دانلود کنید. من همه اینها را با همان شرایطی که قبلا گفتم، اعمالی غیر اخلاقی میدانم.
زلفعلی- یعنی به نظر تو نمیشود کتابها را دانلود کرد؟
غضنفر- نه چون با دانلودِ کتابها به ناشر، نویسنده یا مترجم خسارت مالی میرسد. به دلایل که خریداران بالقوه، بجای پرداخت پول بصورت رایگان دانلود میکنند.
زلفعلی- ولی تعداد دانلودها صدها بار بیشتر از خرید احتمالی کتابهاست. نمیتوان گفت که اگر امکان دانلود نباشد مردم کتابها را خواهند خرید، زیرا غالب افراد اگر حتی امکان دانلودِ کتابی خاص را ندهند باز هم حاضر به پرداخت پول برای آن نخواهند بود. بسیاری از کتابها نه بر اساس نیاز به کتاب، بلکه بر اساس شهوتِ دانلود دریافت میشوند. بنابراین حتی خوانده هم نمیشوند.
غضنفر- به نظرم حق با توست. درصد اندکی از دانلودها مربوط به کسانی میشود که حقیقتا احتمال این درباره آنها وجود دارد که خودِ کتاب را بخرند. اما بالاخره عدهای هم هستند که اگر کتابها را امانت نمیگرفتند یا دانلود نمیکردند آنها را میخریدند.
زلفعلی- بنابراین دوباره به این حرف میرسیم که مسؤولیت با دانلودکننده است.
غضنفر- نه اینبار صاحبان سایت هم مسؤولند.
زلفعلی- چرا؟ به هر حال کتابی خریداری و اسکن شده است حالا اگر کسی حقیقتا طالب کتاب است و به آن دسترسی دارد باید آن را بخرد و سایت هم میتواند ادعا کند که هدفش این کسان نبودهاند.
غضنفر- اینجا وضعیت فرق میکند. چون به اصطلاح اهل فن، اقتضای فساد دارد. مثلا اگر ببینیم که کسی مالک زمینی شده که قبلا وقفی بوده است جا دارد که شک برای ما ایجاد شود چون اصل بر این است که مال وقفی خرید و فروش نمیشود مگر در شرایط خاص و بنا بر مصالحی. اینجا هم همینطور است یعنی اصل بر این است که دانلود نیاز به خرید را برطرف میکند و این را صاحبان سایت هم میدانند چون در بحث امانت چه چاپی و چه دیجیتالی، فرد دسترسی دائم ندارد ولی اینجا چرا. بنابراین مسؤولیت در اینجا دوجانبه است.
زلفعلی- میتوانی نظرت را در یک جمله خلاصه کنی؟
غضنفر- ببین! اگر کسی در صورت عدمِ امکانِ امانت یا دانلود، خریدار کتابی است، در این صورت حتی وقتی که این امکانها وجود دارد باز هم از نظر اخلاقی موظف است تا آنها را تهیه نماید، مشروط به اینکه قدرت خریدِ متعارفی را داشته باشد.
زلفعلی- من خوب این شرط آخرت را نمیفهمم. مثلا من دوست دارم که صاحب گوشی اپل باشم اما امکان خرید آن را ندارم اما آیا این به من این حق را میدهد که بصورت غیر قانونی آن را بدست بیاورم؟ قاعده در معامله این است که کسی که نمیتواند چیزی را بخرد، صاحب آن چیز هم نخواهد شد.
غضنفر- در حالت کلی حق با توست اما من موضوعاتی که به رشدِ استعدادهای افراد مخصوصا در حوزه فرهنگ مربوط میشود را از این قاعده مستثنا میدانم. امکان رشد علمی، فکری، اخلاقی، عاطفی و معنوی باید در حد ابتدایی و ضروریِ آن، برای همه به یک اندازه فراهم شود البته آن کسانی که قدرت مالی دارند میبایست این امکانات را با هزینهای تهیه نمایند و دیگران بصورت رایگان. این مساله دقیقا مانند آموزش رایگانِ اجباری در اکثر کشورهای جهان است. همیشه امکانات بالاتری هم هست که البته افرادی که تمکن مالی دارند آنها را میتوانند اختصاصا بدست آورند و بر آن ایرادی نیست، ولی امکانات اولیه باید عمومی باشد. مثلا اگر کسی بخواهد تاریخ تمدن ویل دورانت را بخواند نباید بخاطر ناتوانی مالی از امکان رشدی که از طریق خواندن این کتاب برای او فراهم میشود محروم بماند. حالا چه از کتابخانهای امانت بگیرد و چه دانلود کند.
زلفعلی- منظور تو از قدرت خریدِ متعارف چیست؟
غضنفر- ساده است یعنی با محاسبات عرفی چه مقدار از درآمد یک خانواده میتواند صرف خریدن کتاب شود مثلا کارگری که چهارصدهزار تومان حقوق میگیرد حقیقتا نمیتواند بطور جدی به فکر خرید کتاب باشد بنابراین یا باید آن را امانت بگیرد و یا دانلود کند. اما بیل گیتس باید صد در صد کتابهایی را که میخواهد بخرد.
زلفعلی- حد وسطها چه؟
غضنفر- آنها باید سهم متعارف خرید کتاب با نظر به درآمدشان را با نیاز خود بسنجند اگر اولی بیشتر است قاعدتا حق ندارند بصورت رایگان از کتابها بهره بگیرند و اگر دومی بیشتر است در همان حدِّ اضافه میتوانند از امکانات رایگان استفاده کنند.
زلفعلی- اما بعضیها فضای کافی برای کتاب ندارند و مجبورند امانت بگیرند.
غضنفر- آنها میتوانند کتابهای الکترونیکی را بخرند. الآن این امکان درباره بسیاری از کتابها فراهم است و کمکم فراگیر هم میشود. ضمنا خودِ این محدودیتی که گفتی را هم میتوان ضمن شرایط خاص در نظر گرفت و به دانلودکننده تخفیف داد.
زلفعلی- بعضی از کتابها را آدم فقط یک بار میخواند و دیگر به آنها مراجعه ندارد مثل خیلی از رمانها. آیا خریدن آنها به ضرر خریدار نیست؟
غضنفر- تو یک چلوکباب میخری و میخوری و دوباره هم قابل استفاده نیست اما آن را ضرر نمیدانی، چرا خریدن برای روح آدم اینقدر ارزش نداشته باشد؟ ضمنا بعد از خواندن میتوان کتاب را هدیه داد که عامل دوستی و محبت هم میشود. اگر خواستی هم میتوانی آنها را بعدا بفروشی.
زلفعلی- به نظرم همه این حرفها به حال نویسندگان و مترجمان سودی ندارد. آنها در هر حال متضرر میشوند، چون هیچ کس نمیتواند همه کتابهایی را که دانلود میکند بخرد آن فرد حتی اگر بخواهد اخلاقی عمل کند تنها قادر به خرید برخی از آنها خواهد بود مگر آنکه از او بخواهیم فقط آنهایی را که میخرد دانلود کند که این هم خیلی مشکل است.
غضنفر- چرا آن را مشکل میدانی؟
زلفعلی- به دلایل مختلف. یکی محدودیت دسترسی به کتابها و منابعِ علمی در اکثر مناطق کشور به جز شهرهای بزرگ است. در این صورت به ناچار باید این محدودیت را از طریق منابع دیجیتالی برطرف کرد و یا تن به بیعدالتی در توزیع منابع علمی داد. بنابراین مجبوریم فقط بخشی از کتابهایی که از آنها استفاده میکنیم را بخریم. ولی اگر هم بخواهیم فقط برخی از کتابهایی که دانلود میکنیم بخریم به برخی از نویسندگان اجحاف میشود واقعا با چه معیاری میشود برخی را خرید و برخی را نخرید؟
غضنفر- شاید راه بهتر این باشد که هر کسی کتابها را به چند مجموعه تقسیم کند
اول کتابهایی که فرد آنها را نخوانده یا نخواهد خواند و بیهوده دانلودشان کرده است برای این کتابها لازم نیست وجهی پرداخته شود.
دوم کتابهایی که تنها بخشهایی از آنها خوانده میشود. در این موارد بهتر است که فرد به دلخواه خودش مبلغی برای آن کتاب ولو اندک پرداخت کند
سوم کتابهایی که تماما خوانده میشوند در این موارد هم باز به نظر من باید میزان پرداخت را به خود خواننده واگذار کرد اگر احساس میکند بهره خوبی از آن کتاب برده پول بیشتری میپردازد در حالت معقول به اندازه قیمت واقعی کتاب. ولی حتی اگر کمتر هم بپردازد به دلیل تعداد بیشتری که در نسبت با کتاب چاپی از کتاب استفاده میکنند باز هم ضرر نویسنده جبران میشود.
زلفعلی- به نظر من این کار عملی نیست.
غضنفر- چرا؟
زلفعلی- اصلا چنین شیوه پرداختی تعریف شده است؟
غضنفر- خوب تعریفش میکنیم هر کاری یک آغازی دارد. تازه الآن هم بسیاری از نرمافزارهای رایگان با همین شیوه کسب درآمد میکنند و میزان پرداخت به کاربر واگذار میشود.
زلفعلی- فرض کن این مشکل برطرف شد اما حالا خریدار باید در به در به دنبال شماره حساب نویسنده بگردد تا مثلا دویست تومان به حساب او واریز کند این خندهدار نیست؟
غضنفر- نه، اصلا. این کار باید سازمانیافته باشد مثلا سازمانی دستاندرکار شود و مشخصات همه نویسندگان و مترجمان زنده یا وارثان ذیحقشان را با شماره حساب ثبت کند. در این صورت یک جستجوی ساده مشکل را حل خواهد کرد. درباره پرداخت پول هم میشود راهحلهای جدیدی هم طرح کرد تا فرد برای پرداخت پولی اندک مجبور به ورود به سیستم پرداخت نشود بلکه خریدهای متعددی را تدریجا انجام دهد و یکباره بدهی خود را پرداخت کند.
زلفعلی- باز همه اینها به تعهد اخلاقی خود فرد هم مربوط میشود
غضنفر- دقیقا ولی این را دیگر نمیتوان کاری کرد. باید فرهنگسازی کرد تا افراد خود را متعهد به پرداخت هزینه برای زحمت دیگران بدانند همانطور که پول کارگر را باید داد پول نویسندهای را هم که به تو خدمتی میکند باید داد اما البته باید ساز و کار مناسبی را هم فراهم کرد تا آنهایی که قصد متعهد ماندن دارند بتوانند متعهد بمانند و فشار مالی زیادی هم بر آنها وارد نیاید.
زلفعلی- ممنون از این بحث مفصلت
غضنفر- خواهش میکنم اما اگر مرتض و مجی و فشن این را نخوانند و دربارهاش نظر ندهند این بحث هیچ ارزشی نخواهد داشت.
زلفعلی- نگران نباش. فکر میکنم آنها اینقدر تعهد دارند که این بحث را بزخوان نکنند.
غضنفر- تا ببینیم!
تعلیقه مجی:
به نظر من یکی از ملاحظاتی که در این مباحثه از قلم افتاده، دانلود کتابهایی است که نسخهی چاپیشان فروش خود را کرده و دیگر در بازار موجود نیست و البته در این خصوص لازم است که حقّ ناشر و نویسنده برای تصمیمگیری در مورد تجدید چاپ کتاب را در نظر بگیریم.
یا لوچ و شل و بدون دندان، بیموست
بایست که معشوقه بگیرم او را
چون خون مجیِّ ما درونِ رگِ اوست
این رباعی را به مجی تقدیم میکنم به جهت عملِ انساندوستانهاش در اهدای خون، البته من در این شعر فرض گرفتهام که خونش را به یک پیرزن با آن مشخصات تزریق کردهاند
غافلگیر شدم از حضور ک و شگفتزده از شعر زیبایش
ابتدا خواستم تا بصروت شعر جوابش را بدهم اما دیدم توان گفتن شعری حتی با نصف قدرت شعر ک را هم ندارم و دیدم سنگینترم که این کار را نکنم
lمخصوصا بیت آخر خیلی جالب بود خوشحالم که آمد و ممنونم که ما را قابل دانست که وقت برای سرودن چنین شعری بگذارد
این هم شعر زیبای ک:
شاهکاری آفرید آن دوست با طبع روان
طعنه دارد یک شرارش بر دو صد آتشفشان
آهوان خفته در طبعش ، ژیان و پر غرور
پنجه می ساید چو شیری بر گلوی واژگان
از شراب روحبش طبع او نوشیده است
رنگ اگر دارد به رخ امروز باغ ارغوان!
گفتمش از من چه می خواهد نگاه نافذت
بر مجی رو کرد و با نرمی به افشن گفت: جان!
دیروز قرص نانی و یک کاسه آب خورد
امروز او دلستر و جوجه کباب خورد
پرسیدم آخر او که چنین پولها نداشت
تغییری اینچنین ز چه سرچشمه آب خورد؟
در حیرت اوفتادم و غافل شدم که این
رسم زمانه است که صد پیچ و تاب خورد
گفتند محتسب شده و وقت او کم است
باید برای دیدنِ رویش شراب خورد
شکر خدای گفتم و گفتم که روزگار
یک بار هم بدرد یک اهل صواب خورد
سختی کشید سنگ وجود مجی و شد
لعل عاقبت چرا که بسی آفتاب خورد
این شعر را به مجی تقدیم میکنم به جهت انجام یکی از هزار وعدهاش. اگر به همه وعدههایش عمل کند احتمالا تقدیمات من به یک دیوان تبدیل
خواهد شد حالا خود داند
ضمنا قسمت نظرات بلاگفا ایراد پیدا کرده است و نظرات را نمیشمارد بنابراین به تعداد نظرات نمایش داده شده توجه نکنید روی قسمت نظرات کلیک کنید تا بدانید آیا نظری اضافه شده یا نه