خود نویسیم و خود خوانیم

پیوندها
آخرین مطالب

باز هم توهم توده ای

دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۰۱ ق.ظ
یکی از سایت های عالی در زمینه تاریخ ایران مخصوصا تاریخ معاصر سایتی است با عنوان تاریخ ایرانی

هر چه درباره کیفیت کار این سایت بگویم کم است در هر حال گروهی هستند که خیلی زحمت می کشند و کار آنها در خور توجه است

باید قدر چنین سایتهایی را دانست و به همدیگر معرفی کرد

دیشب داشتم مطلبی از این سایت را درباره یکی از توده ای های پشیمان می خواندم گفتم بد نیست ای سایت و البته خود این مطلب را معرفی کنم حتما در این سایت مطالب بسیار خوبی به سلیقه خودتان پیدا خواهید کرد

کتابی هم می‌خواهم معرفی کنم از ستاره فرمانفرمائیان بنیانگذار مددکاری در ایران که به زندگی او می‌پردازد به نام دختری از ایران
امکان دانلود آن در این پیوند فراهم است
سایتی که این پیوند را از آن نقل کرده‌ام یکی از سایتهای برتر در زمینه کتاب فارسی در اینترنت است حتما ببینید
کتابهای بسیار خوبی در آن است که ارزش خواندن دارد اسم سایت کتابهای ماندگار است
شما که انگار رغبتی به خواندن مطالب من ندارید دست‌کم از پیوندهایی که برایتان می‌گذارم بهره ببرید


  • ۷ نظر
  • ۰۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۰۱

عصر آلمانی

پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۵۴ ق.ظ
شکست سنگین چهار بر صفر بارسلونا و چهار بر یک رئال مادرید که تا مدتی قبل دو تیم دست‌نیافتنی قلمداد می‌شدند چه چیزی می‌تواند به ذهن من و فشن که تنها فوتبالی‌های این جمع چهارنفره هستیم متبادر کنند؟ اسپانیا حاکم عرصه باشگاهی و ملی بود اما آیا باید منتظر عصر آلمانی باشیم یا آنکه اینها یک اتفاق موقتی‌اند؟
آلمانی‌‌ها دقیق و سخت‌کوش‌اند و این در فوتبال آنها دیده می‌شود کمتر اتفاق می‌افتد که هزینه اشتباهی در فوتبال بکنند و اکنون این دو تیم که سوپراستارهایی مانند مسی و رونالدو ندارند موفق شده‌اند موفق شده‌اند به هر کدام چهار گل بزنند.
به نظر من این دو تیم آلمانی مانند پهلوان مسجد مهمان‌کش مثنوی مولوی هستند یک از مهمترین عوامل موفقیت دو تیم رئال و بارسا ترس تیم‌های دیگر از آنها مخصوصا از بارسا بود آنها این فکر که سعی کنیم به این دو تیم نبازیم را کنار گذاشته و نتیجه‌اش را دیده‌اند.
نکته دیگر تعهد کل تیم به تیم است چیزی که در تیم منچستر یونایتد به خوبی دیده می‌شود مهاجم طوری در دفاع شرکت می‌کند که اگر کسی او را نشناسد در لحظه دفاع متوجه نخواهد شد که مدافع است یا مهاجم. تعصب کسی مثل رونی به منچستر را در بازی‌های دفاعی او می‌توان دید اما دفاع مسی و رونالدو در تیم آنها به چشم نمی‌آید.
بطور خلاصه اکثر بازیکن‌های بارسا و منچستر خود یک «من» هستند و بازیکن‌های دو تیم بایرن و دورتمند به جز برخی مانند روبن یک «ما»
آیا آلمان قهرمان جام جهانی خواهد شد؟

  • ۸ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۵۴

نرمجان را دریابید

سه شنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۶:۱۸ ق.ظ
1- مدتی است نرمجان را دوباره راه انداخته‏ام مجی این را می داند بحث بر سر امنیت در کامپیوتر و اینترنت است پست اولش با نام امنیتنامه 1 منتشر شد و اکنون پست دوم آن با عنوان امنیتنامه 2 را منتشر کرده‏‌ام شاید بدرد فشن و مرتض هم بخورد بد نیست مراجعه کنند حتما پست اول را هم ببینید. قصد دارم یک مجموعه پست درباره امنیت بنویسم همراهی شما به من روحیه خواهد داد.
غالبا وقتی اسم نرم افزاری را می‌‏برم انتظار دارم که خودتان با جستجویی ساده بتوانید در
اینترنت آن را پیدا کنید لیکن گاه در خود پست یا کامنت پستها برایتان آدرس را خواهم گذاشت و گاهی هم شاید خود فایل را برایتان پست کنم مثل همین امنیتنامه 2 که فایلش را برایتان پست خواهم کرد تا احیانا فایل اشتباه و یا ویروسی دانلود نکنید فقط چون ارسال فایل اجرایی در برخی ایمیلها مشکل است آن را با پسوند نرمجان میفرستم شما خودتان در کامپیوتر به قسمت
tools>folder options>
بروید و تیک را از کنار
hide extention for known file types
بردارید
بعد پسوند فایل را که
narmajan
است به
exe
تغییر دهید
موفق باشید آدرس نرمجان

  • ۱ نظر
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۶:۱۸

معرفی کتاب ۶

شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۰۹ ب.ظ
یک مرغ دریایی جوان با نام جاناتان حاضر به ماندن در مرزهایی که جمع مرغهای دریایی تعیین می‎کنند نیست او می خواهد از سرعت مجاز فراتر برود و شیرجه های سریع بزند جاناتان در مقابل سنتهای مرسوم می ایستد و دست به تجربه می‏‌‌زند ....

این خلاصه‏‌ای از داستان جاناتان مرغ دریایی نوشته ریچارد باخ است. باخ درباره توانایی‏‌های ذهن انسانی و قدرت تلقین، باورهایی از نگاه من افراطی دارد اما این کتاب او که فراخوانی به شکستن مرزهای از پیش تعیین شده و در ستایش آزادی است کمتر نشانی از افراط در خود دارد

کتاب کم‏‌حجم است و عکسهای سیاه و سفید زیبایی در رابطه با پرواز مرغان دریایی و متناسب با موضوعات کتاب دارد. سعی کنید با آرامش و فراغت این کتاب را بخوانید و با عکس‏ها هم ارتباط برقرار کنید. مخلوط متن و تصویر در این کتاب، روح‏بخش است.

پیشنهاد من ترجمه لادن جهانسوز است ترجمه دیگر را نپسندیده ‏ام خواندن آن بیش از یک ساعت وقت نمی‌‏برد اما ارزشش را دارد.

چرا دشوارترین کار در جهان این است که پرنده‌ای را متقاعد کنی که آزاد است؟  جاناتان لیوینگستُن مرغ دریایی

فایل صوتی آن در اینترنت به راحتی یافت می‌شود


  • ۸ نظر
  • ۳۱ فروردين ۹۲ ، ۱۸:۰۹

مثلانه 3

چهارشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۲، ۰۹:۰۷ ق.ظ
در ناامیدی بسی امید است

در نومیدی بسی امید است

اول ببینیم که کدام یک از مصرع‌های بالا درست است

جواب درست نومیدی است

وزن این شعر از نظامی این است

مستفعل فاعلات فعلن

و قبلا گفته‌ام که مستفعل را می توان با اختیار شاعری به مفعولن تبدیل کرد

اما چگونه در نومیدی بسی امید می تواند باشد؟ سخن معقول این است که بعد از نومیدی بسی امید است و این با مصرع بعدی که می گوید پایان شب سیه سپید است سازگارتر است

  • ۷ نظر
  • ۲۸ فروردين ۹۲ ، ۰۹:۰۷

معرفی کتاب ۵

شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۳۹ ب.ظ
تا کنون دو کتاب معرفی کرده‌ام فارسی شکر است و دفترچه خاطرات و فراموشی
امروز به کتابهای کودکان می‌پردازم کتابهای کودکان غالبا فارغ از ایدئولوژی‌ها و تعصبات و حامل ارزش‌های انسانی و اخلاقی‌اند قاعدتا وقتی کتاب کودک به شما معرفی می‌کنم منظورم چیزی فراتر از قصه وزغ مهربون و موش باهوش است برخی داستانهای کودک مخاطب عام و از هر سنی دارند نگاه من به چنین کتابهایی است
به نظر من ارزشمندترین کتاب کودک، شازده کوچولو اثر سنت‌اگزوپری است اما فکر می‌کنم همه شما با این اثر آشنایید بنابراین از معرفی ان صرف نظر می‌کنم هر چند با این حرف خودم مخالفم باور دارم شازده کوچولو خیلی عمیق‌تر از آن است که به آشنایی مختصری با آن بسنده کنیم مجبورم یک بار و با حوصله درباره آن بنویسم
می‌خواهم داستانی را برای شما معرفی کنم ولی آن را لو ندهم اما در این صورت چگونه آن را به شما معرفی کنم؟ شاید این عذر از طرف من پذیرفتنی باشد که داستانهایی که من معرفی خواهم کرد فراتر از داستان هستند و دانستن و یا ندانستن انتهای آنها چندان خللی به آنها وارد نمی‌کند.
کتابی که معرفی خواهم کرد تیستوی سبزانگشتی است تیستو کودکی است که انگشتی معجزه‌گر دارد دست به هر جا می‌زند گل سبز می‌شود پدر او صاحب یک کارخانه اسلحه‌سازی است اما خود تیستو که کوکی پنج ساله است منادی مهربانی و صلح است او با انگشتانش شروع به گل‌کاری در جاهایی مانند زندان شهر و بیمارستان می‌کند اما هیچ‌کس هدف و ارزش کار او را درک نمی‌کند
اولین بار او که افسردگی و دلمردگی زندانیان را از پشت میله‌های در زندان می‌بیند تصمیم می‌گیرد تا مخفیانه آنجا را گل‌کاری کند تا دل زندانیان شاد شود شب مخفیانه به کنار میله‌ها می‌آید و بخاطر کوچکی جثه از میان میله‌ها می‌گذرد و آنجا را گل‌کاری می‌کند صبح که زندانیان و زندان‌بانان بیدار می‌شوند می‌بینند که همه جا گل است همه شاد می‌شوند و می‌خندند ابتدا مردم هم به زندان شهر هجوم می‌آورند تا این اتفاق خارق العاده را ببینند سپس خبرنگاران هجوم میآورند و شروع به مصاحبه و گزارش می‌کنند بعد از آنها نوبت دانشمندان است تا گل‌ها و گرده‌ها را آزمایش کنند تا بفهمند که چطور به این سرعت رشد کرده‌اند هیچکس به اصل رخداد فکر نمی‌کند کسی کاری به هدف آن و شادی‌ای که در دل زندانیان پدید آورده کاری ندارد در ادامه کارهای دیگر تیستو که برای مردم تکراری شده حتی همان جذابیت اولیه را هم برای مردم ندارد ...
تیستو حقیقتا یک فرشته است

ادامه داستان را نمی‌گویم

برایتان چند روز دیگر ایمیلش می‌کنم اما امیدوارم بتوانید پیدایش کنید و بخریدش

  • ۶ نظر
  • ۲۴ فروردين ۹۲ ، ۱۸:۳۹

اندر فضیلت آجر بر جارو

چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۰۱ ب.ظ

1- آجر برای ساختن است و جارو برای تمیز کردن و و روشن است که ساختن اصل کار است و تمیز کردن یک کار فرعی و حاشیه‌ای

2- آجر سفت است و ممکن است در صورت عدم احتیاط به انسان آسیب برساند، اما جارو نرم‌تر است و خطر چندانی ندارد. با این حال یک مرد هیچ وقت از خطر نمی‌ترسد و قابلیت‌ها مرد در سفتی و سختی‌ها روشن می‌شود

3- چون آجر سفت است و ممکن است سر انسان به آن برخورد کند، نکاتی را به ذهن متبادر می‌سازد که برای سلامتی دوستان مفید است.

متاسفانه رزبلاگ در این مدتی که به آن نقل مکان کردیم از برخی جهات رضایت من را جلب نکرد امکاناتی مانند چتباکس خوبند اما نیاز به همراهی دارند که در جمع ما نیست و ضمنا تبلیغات هم دارد ما را خفه می کند

گاهی هم ایرادهایی پیدا می‌کند. شلوغ است و سرعت آن هم کمتر از بلاگفاست حق در این باره با مجی است

البته هنوز این امتیاز را دارد که امکان آپلود کردن فایل در آن وجود دارد ولی از این امکان هنوز هم می‌توانیم استفاده کنیم ولو اینکه به بلاگفا نقل مکان کنیم

بنابراین با عرض معذرت و با اعتراف به اشتباه خود، دوباره به آجر رجوع می‌کنیم

  • ۵ نظر
  • ۲۱ فروردين ۹۲ ، ۱۳:۰۱

در باب فضیلت جارو بر آجر

سه شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۱، ۰۸:۰۵ ق.ظ

1- آجر برای ساختن است و جارو برای تمیز کردن و چون در پیرامون ما همه چیز به خوبی ساخته و پرداخته شده است دیگر نیازی به آجر نیست و باید تنها به کار تمیز کردن پرداخت.

2- آجر سفت است و ممکن است در صورت عدم احتیاط به انسان آسیب برساند، اما جارو نرم‌تر است و خطر چندانی ندارد.

3- چون جارو مانند بیل، دسته دارد، نکاتی را به ذهن متبادر می‌سازد که برای سلامتی دوستان مفید است.

4- آجر چت‌باکس ندارد ولی جارو چت‌باکس دارد بنابراین می‌توان بصورت آنلاین با یکدیگر در بلاگ چت کرد و یا مسأله‌ای را مطرح کرد و منتظر جواب ماند.

اگر کسی در حال دیدن جارو باشد در بالای چت‌باکس مشخص می‌شود، بنابراین همزمان می‌توان او را دعوت به چت کرد.

5- ضمنا رزبلاگ فضای قابل قبولی برای آپلود عکس و مانند آن دارد. بنابراین اگر بخواهیم عکسی یا فایلی برای دوستان بگذاریم مصیبت مراجعه به سایتهای دیگر را نخواهیم داشت.

در مجموعْ این امتیازات باعث شد تا جارو را به آجر ترجیح دهم.

بنابراین از این پس از وبلاگ آجر به وبلاگ جارو نقل مکان خواهیم کرد.

خداحافظ آجر و سلام جارو

در جواب ک؛ با ویرایشی در جواب مرتض

جمعه, ۸ دی ۱۳۹۱، ۰۳:۲۴ ب.ظ

ک در کامنت چند پست قبل شعری فرستاد که قول دادم پاسخ آن را بنویسم ابتدا شعر ک و سپس پاسخ آن را و با شرحی بر پاسخ خودم می‌فرستم

شعر ک:

آورین و آورین خوب است این1
نکته ای زیبا و مطلوب است این
چون بدانی این حقیقت، تلخ نیست
کعبه ی گمراه غیر از بلخ نیست
تلخی این غم شود آنگه پدید
که شرنگی داشت اما کس ندید
چون تو را بر تلخی غم دانش است
این بکام اهل دل خوب و خوش است 
تلخ بود اما حلاوت دادی اش
در درون کام ما بنهادی اش
چون مهار ما بدست مدعی است
چاره ما دکترا جز صبر چیست؟
تیغ را در دست زنگی داده اند
بابت گردن زدن آماده اند
علم هم چون گردنی دارد ظریف
ساده باشد بعد ازین کار حریف
او گمان دارد که ما مشتی خریم2
که ز کاه جهل لذت می بریم
جز خریت هم نباشد چاره ای
ور نه هم مفلوک و هم آواره ای
گرچه ما را لذتی در کار نیست
شکر عمر ما که او بسیار نیست.


توضیح: 1- آورین در واژه نامه ی افشنُ اللغات فی مقعد الممات به معنی آفرین و مرحبا آمده است.
2- دور از جان شما 4 نفر

پاسخ من:

ای زبانْ سرخ ای ک! ای سر سبز ما

خوش گرفتی در کلامت نبض ما

کردی اندر بحر آجر آشنا

با زبان ما شدستی آشنا

آمدی در بین جمعی سوته‌دل

فکر پارادایز هستی همچو نِل

لیک اسراری است ای ک بین ما

که تو هم باید بدانی عین ما

1) سر چوب و آستین را درک کن

بعد از آن از دردها می‌گو سخُن

2) گر بود لازم برای دفع شر

رفت و آمد کن درون ..ون خر

3) بیست کس در کوچه بن‌بست هم

سر سوم باشد اینجا ای صنم

 

 

شرح:

بگذارید از یک مثال شروع کنم:

شما به عنوان یک شهروند قانون‌مدار باید به قوانین راهنمایی و رانندگی احترام بگذارید این همان اصل اول است یعنی اینکه اساسا کاری نکنید که چوب توی آستینتان بکنند.

اگر قوانین را نقض کردید و پلیس شما را گرفت باید از اصل دوم استفاده کنید که از ضرب المثلی با این عنوان آمده است که «گاهی وقتها لازم است که آدم توی ..ون خر برود و بیرون بیاید تا کارش به پیش برود» در اینجا شما هم سعی می کنید تا با التماس و خواهش و کوچک کردن خود دل پلیس را بدست بیاورید تا شما را جریمه نکند

مرحله سوم در جایی است که مرحله دوم جواب نمی‌دهد و پلیس حسابی جریمه‌تان می‌کند. در این شرایط باید به اصل سوم تمسک کنید یعنی سعی کنید که از شرایط موجود لذت ببرید.

البته شعر ک به موضوع دیگری می‌پردازد اما همین اصول درباره آن هم صدق می‌کند

شاید برخی بگویند ما اصل چوب و آستین را رعایت می‌کنیم اما باز هم مجبور به تمسک به اصل دوم و سوم می‌شویم. پاسخ این است که ما یک اصل «در ..ون خر رفتن» و «کوچه بن‌بست» عام داریم که به اعتبار اینکه مرگ دسته‌جمعی عروسی است ایرادی ندارد و یک اصل «در ..ون خر رفتن» و «کوچه بن‌بست» خاص، که باید حتی الامکان از آن اجتناب نمود. چون ..ون خر در این موارد هم تنگ‌تر است و هم مدت زمان ماندن در آن بیشتر است و هم متاسفانه در درون آن اسهال برقرار است و همچنین در بحث کوچه بن‌بست تعداد افراد بیشتر و شدت عملشان هم بیشتر است. صحبت من بر سر این است که دچار این دو وضعیت در حالت خاص آن نشویم که مستلزم رعایت اصل چوب و آستین است.

به این جهت از ک ممنون می‌شوم که این اصول را رعایت کند

 این شعر مرتض است در کامنت پست که به اینجا منتقلش می کنم و در ادامه جواب من است:

ای چوب ما ای چوب ما ای آلت منکوب ما
آن آستین ها را بهل تا که شوی مرغوب ما
تا ما سخن تازه کنیم چون بلبل آوازه کنیم 
تو می کنی سرکوب ما سرکوب ما سرکوب ما
این را بدان ای شیخ شاز ای در محبت چون ایاز 
این آجر است ساروج ما هم مرکب و مرکوب ما 
ما حرف خود را می زنیم از آستین چاره مکن 
ور نه شوی معروض ما خشتک دران از چوب ما

جواب من:

آن اصل‌ها را حفظ کن، گر عاقلی، گر عاقلی

هرگز نزیبد غفلت از همچون تو مرد فاضلی

ای آنکه خارد پشت تو، ای مرتض استیزه‌جو

بر  سنگ کوبد مشت تو، کارت ندارد حاصلی

اخبار را نشنیده‌ای؟ از دسته‌بیل اندیشه کن

گوشه‌نشینی پیشه کن، گر عارف و اهل دلی

خشتک اگر چه می‌درد، دنیا گذشت و بگذرد

امید بر دنیا منه، چون عاقبت زیر گلی

در حاشیه پست فشن

پنجشنبه, ۷ دی ۱۳۹۱، ۰۵:۴۸ ق.ظ

من از قوانین حمایت از معلولان که فشن در پست قبلی بیانشان کرد اطلاعی نداشتم البته باید دید که تا چه مقدار کارآمدند اما همینکه چنین قوانینی وجود دارد جای شکرش باقی است در هر حال ظاهرا که بسیاری از آنها بیکارند و یا با حقوقهای بخور و بمیر بر سر کارند

می دانم که مرتض فرصت نمی کند که فایل صوتی را بشنود و یا پستها را بخواند اما در هر حال ازاینکه تیتر پستها را می خواند و نظری در رابطه با همان پست می دهد ممنونم

اکنون واکنش مجی به پستهای مربوط به خودش شبیه واکنش او به نوشته یک چینی درباره شهردار شهرش است که به خط و زبان چینی نوشته شده باشد البته این را به کمبود فرصت او برای خواندن نوشته ها می توان ربط داد احتمالا او ندانسته است که اسم او در آن پستها بوده.

دراینجا یک کپچا می گذارم تا اگر کسی مطلب را حقیقتا می خواند جواب آن را در کامنت بنویسد. رادیکال دو چند می شود. ممنون فشن جان ای تنها خواننده من. فقط موقعی که پستی می فرستی قسمت نحوه نظردهی را روی نظرخواهی فعال باشد بگذار چون همیشه خودم مجبور می شوم اصلاحش کنم