خود نویسیم و خود خوانیم

پیوندها
آخرین مطالب

۱۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

دعوت به یک تست

سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۳۴ ق.ظ
از دوستان عزیز می‌خواهم که در انجام یک تست به من کمک کنند


تست اول:
1- اول یک کرونومتر (زمان‌سنج) دقیق که حتی صدم ثانیه را هم نشان می‌دهد در دست خود بگیرید.
2- حالا آدرس آجر را در نوار آدرس بزنید. البته اگر قبلا به این آدرس مراجعه کرده باشید، نیازی به تایپ دوباره نیست.
3- بلافاصله پس از اینتر زدن، زمان‌سنج را فعال کنید و ببینید دقیقا چقدر طول می‌کشد تا آجر بارگزاری شود.
4- نتیجه را یادداشت کرده و نتیجه را در قسمت نظرات بنویسید.

تست دوم:
1- یک مطلب از آجر را انتخاب کرده و شروع به خواندن کنید. همزمان زمان‌سنج را هم فعال کنید.
2- ببینید که خواندن هر خط چقدر وقت شما را می‌گیرد.
3- نتیجه را یادداشت کرده و نتیجه را در قسمت نظرات بنویسید.

تست سوم:
1- شروع به تایپ در قسمت نظرات کنید و همزمان زمان‌سنج را روشن کنید.
2- ببینید که تایپ هر خط چقدر وقت می‌برد.
3- نتیجه را یادداشت کرده و نتیجه را در قسمت نظرات بنویسید.

ترجیحا این تست‌ها را زمانی انجام بدهید که جلسه‌ای نداشته و مشغول خوردن یک صبحانه مفصل و یا ناهار خوشمزه (مخصوصا کباب) هم نباشید.

هر کدام از شما که سریع‌تر باشد برنده یک مدح خواهد شد.

  • ۶ نظر
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۵:۳۴

عیب و هنر

يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۱۰ ب.ظ
اینکه پس از درگذشت افراد، نباید درباره آنها بد گفت به یک سنت متداول ایرانی بدل شده است. مردمان ولو آنکه در باطن احساس خوبی نسبت به متوفی نداشته باشند، اما در ظاهر دیگر از پی‌گیری گفتار و کردار آن فرد دست می‌کشند و بلکه تنها از خوبی‌های او یاد می‌کنند؛ گویی انسان‌ها با مرگ تطهیر می‌شوند.
به نظر من، وقتی قضاوت منصفانه باشد دیگر فرقی نمی‌کند که بعد از وفات کسی باشد یا قبل از آن. البته قبول دارم که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد و مثلا قرار نیست در مجلس ختم کسی از بدی‌های او سخن به میان آید، لیکن بیرون از چنین شرایط خاصی، دلیلی نمی‌بینم که افراد را با مرگ تطهیر کنیم.
درگذشت بزرگان، گاه ما را در موقعیت سهل و ممتنعی قرار می‌دهد. از یک طرف فضایل آنها را در خاطر داریم و از طرف دیگر بیم این می‌رود که که جنبه‌های نه‌چندان خوشایند شخصیت آنها فراموش شود.
مرحوم محمدرضا لطفی از آهنگسازان برجسته ایرانی بود، اما در این سالهای اخیر سخنانی از او صادر شد که در شأن او نبود و داوری‌هایی کرد که از او انتظار نمی‌رفت.
حالا او درگذشته و مطابق انتظار، سیل تعریف و تمجید است که به‌سوی او سرازیر شده است، اما ای کاش اشتباهات بزرگان را نیز از خاطر نبریم و همچنانکه همواره از هنرِ مِی یاد می‌کنیم عیبش نیز بگوییم

  • ۴ نظر
  • ۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۱۰

معرّفی کتابک

شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۵۴ ب.ظ
  • ۴ نظر
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۵۴

مشاعرات پیامکی با حکیم 14

پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۲۲ ق.ظ

[شأن صدور: نوروز 1393]

حکیم:

از سال گذشته هیچ خیری نرسید

بر سال جدید هم ندارم امّید

با این‌همه هست آرزویم این‌که

یک مورد نقض باشد اوضاع مجید

 

مجی:

اوضاع مجید بوده ای دوست کساد

آن‌سان که گلام خود ندارد در یاد

باشد که در این سال ز دیدار حکیم

روشن شودش چشم و دلش گردد شاد

 

امّید به تدبیر حسن بر باد است

زین روی دگر خیال ما آزاد است

با این‌همه آرزوی من یاران را

نوروز و بهار و سال و عمری شاد است

 

حکیم:

تنها شده بهره‌ام ز تدبیر و امید

این‌که شود او قافیه با نام مجید

ما را نرسید سودی امّا گویند

به پرسنل عدلیه بسیار رسید

 

مجی:

این شایعه با خزانه‌ی خالی او

کی جور شود؟ جواب من را تو بگو!

گفته است ولی به جمع دانشگهیان

داریم هوای جمله‌تان را نیکو

 

با پرسنل عدلیه گر داد کنند

باید دلشان بیش از این شاد کنند

افزایش بیست درصدی یا پنجاه

چیزی نبود کزآن توان یاد کنند!

 

حکیم:

افزایش بیست درصدی را تو بهل

زیرا که تورّم است بالای چهل

از مختصر افزایشی ای دوست چه سود؟

خوشبو نشود غذای فاسد با هل

 

گویند مبارک است هر عید مجید

بیهوده به یکدگر دهد خلق امّید

خاصیت عید نیست این  برکت و خیر

با بودن امثال تو عید است سعید

 

یک‌چند به مهمانی فامیل شدیم

گه فکر پذیرایی یک ایل شدیم

پایان سخن نگر که ما را چه رسید

انگار نه انگار که تعطیل شدیم!

 

در جیب اثر ز پول پیدا نبود

در معده برای آب هم جا نبود

ما مصرع اوّل‌ایم و مهمان دوم

گویند مبارک است امّا نبود

 

شادم که رسید عید را پایانی

چون خسته ز میهمان‌ام و مهمانی

هم‌درد من‌ای مجید چون احساسِ

تنهایی بین جمع را می‌دانی

 

مجی:

تعطیلی عید بدتر از کار شده

مهمانی و رفت‌وآمدش بار شده

افسوس که سهم ما از این عید و بهار

پیمودن جاده‌های دشوار شده!

 

حکیم:

گو شکر که سیزده‌به‌در می‌آید

وین نحسی عید هم به سر می‌آید

ای کار بیا که راحت جان من‌ای

وی پست بیا، ز مج نظر می‌آید

  • ۳ نظر
  • ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۲۲

یک معمای جنایی

چهارشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۲۵ ق.ظ
بازیگران: شرلوک هولمز؛ کاراگاه معروف و یک ارباب‌رجوع

لوکیشن: دفتر شرلوک هولمز


- سلام آقای هولمز
شرلوک هولمز: سلام بفرمایید بنشینید
- بنده مقتول هستم
ش.ل- بله!؟
- عرض کردم مقتول هستم. بنده کشته و مرده یکی هستم اما او به من توجه نمیکند
ش.ل- خوب حالا کی شما رو کشته؟
- شما کارآگاه هستید از من می‌پرسید؟
ش.ل- پس من چند تا سوال می‌پرسم شاید سر نخی پیدا شود
- در خدمتم آقای هولمز
ش.ل- قاتل آخرین بار کی به شما زنگ زد؟
- قاتل معمولا خودش به من زنگ نمی‌زد این من بودم که همیشه پیشقدم می‌شدم
ش.ل- آیا قاتل پستی در آجر منتشر می‌کند؟
ای آقا! به زحمت هر چند ماه پستی می‌دهد، آن هم با هزار خواهش و تمنا.
ش.ل- نظر چی؟ زود به زود به آجر مراجعه می‌کند و نظر می‌دهد.
- چه عرض کنم! اگر چند بار به او اس ام اس بدهی و اعلام انتشار پست بکنی‌، تازه بعد از چند روز مراجعه می‌کند و نظر می‌دهد.
ش.ل- آیا جواب اس ام اس را به سرعت می دهد؟
- معمولا زود جواب می‌دهد، اما چه جوابی؟! وقتی جوابش در حد اوکی و ok باشد، دیگر زود و دیرش چه فرقی می‌کند.
ش.ل- به نظر من شما نباید نگران باشید. از اطلاعاتی که دادید اینطور به نظر می‌رسد که قاتل احتمالا مدتی است ارتقای رتبه پیدا کرده و پی در پی جلسه دارد.
- اما من باور نمی‌کنم. او حتی برای یک میلیون تومان افزایش حقوق هم حاضر نمی شود به دوستانش کم محلی کند.
ش.ل- تو از کجا می دانی که افزایش حقوقش بیشتر از این مقدار نیست؟ برخی شرکتها از وحدت رویه کشوری در امر حقوق و مزایا پیروی نمی‌کنند.
- حق با شماست پس او ما را به کار و پول فروخته است. حالا این قاتل کیست؟
ش.ل- برای نتیجه‌گیری زود است مقتول عزیز. بگذار ابتدا سرنخ‌ها را دنبال کنم بعد جوابت را می‌دهم.

شرلوک هولمز با دنبال کردن سر‌‌نخ‌ها پس از مدت کوتاهی قاتل را پیدا کرد به نظر شما قاتل کیست؟

  • ۴ نظر
  • ۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۲۵

در مدح آن گوشی‌بَرنَدار

دوشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۲۸ ق.ظ
دیروز به فشن زنگ زدم ولی او گوشی را بر نداشت. اشتغالات او فراوان شده و دیگر حوصله مزاحمت ندارد. این شد که این شعر را برای او گفتم:


مپرس از چه به دیوار می‌زنم با مخ

به زنگ‌های من افشین نمی‌دهد پاسخ

مرا مکن ز سماع صدای خود محروم

کنون که نیست میسّر لقای رخ با رخ

بیا که درد مرا غیر تو طبیبی نیست

تویی مرا فِلِمینگ و جِنِر، سمیعی و کُخ (1)

سؤال کردم از او، گفتم آن دل تو

برای دیدنِ من تنگ گشته؟ گفتا یُخ (2)

کم است قافیه «-ُخ»، «ت»یی بر آن افزای

امید تا دل او با حقیر گردد اُخ (3)



(1) اینها اسامی چهار پزشک مشهور است دیگر دوره افلاطون و جالینوس گذشته، گفتم از اینها نام ببرم. من‌باب تذکر بگویم که فلمینگ کاشف پنی‌سیلین است، جنر کاشف واکسن آبله، پروفسور سمیعی متخصص مغز و اعصاب و کخ هم کاشف ویروس سل.
(2) یُخ به زبان ترکی مد نظر بنده بوده است فکر کنم معنای هیچ یا نه می‌دهد.
(3) منظور این است که من به جهت تنگی قافیه، مجبور شدم اخت را بدون «ت» بنویسم شما خودتان در دلتان آن را به قافیه اضافه کنید.

  • ۴ نظر
  • ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۲۸

تست تلفظ

يكشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۳۰ ب.ظ
اینها اسامی بعضی از بزرگان غربی به زبان عربی است ببینید چند تای آنها را می توانید حدس بزنید

مارغیریت تاصقر (به روایتی تاتشر)

فیکتور هیجو

هیغل

سرین کرکغرد

انباذغلس

.

.

.

.

.

اینها به ترتیب:

مارگارت تاچر

ویکتور هوگو

هگل

سورن کرکگور

و امپِدوکْلس

هستند. نمی‌دانم چقدر در حدس زدن موفق بوده‌اید.

هدف من از این مثال‌ها نشان دادن آن است که برادرانِ عربِ ما چه بلایی سر اسامی بزرگانِ غربی می‌آورند در حالی که در بسیاری از موارد آن تغییرات، ضرورتی هم ندارد. درست است که عرب‌ها پژگچ ندارند ولی دستکاری آنها در آن اسامی، چیزی فراتر از تغییر پژگچ است؛ چیزی که در مثال‌های من کاملا روشن است.

یکی از مشکلاتی که در ترجمه از فلسفه غرب با آن مواجهیم اختلاف نظرها بر سر تلفظ نام فیلسوفان است:

کرکگور، کرکگارد، کیرکگور، کیرکگارد، کی‌یرکگارد یا کی‌یرکگور

هیدگر یا هایدگر. جالب آن است که برخی حتی تلفظ نویی را به فارسی افزوده‌اند تا رعایت امانت کرده باشند، آنها از تلفظ آلمانی هایدگر استفاده می‌کنند که در فارسیِ متعارف وجود ندارد (شبیه صدای آ گیلانی‌ها)

کارل بارث یا کارل بارت

و موارد فراوان دیگر.

اما آیا این مته به خشخاش گذاشتن‌ها لازم است؟ یا آنکه نوعی اظهار لحیه و فخرفروشی است؟

الآن نزد ما ایرانیان هایدگر، بارت، کی‌یرکگور و امثال آن جا افتاده‌اند. اکنون آیا باید مانند عرب‌ها به تلفظ متعارف خودمان رو بیاوریم یا آنکه سعی کنیم نام آن فیلسوفان را دقیقا مانند هم‌محلی‌های خودِ آنها تلفظ کنیم؟

آیا اکنون که بحث بر سر این است که مثلا تلفظ دانمارکی از نام کی‌یرکگور، فلان است، این خنده‌دار نخواهد بود که روزی کسی بیاید و بگوید اشتباه می‌کنید چون مثلا در محله‌ای که او در آن زندگی می‌کرد نامش یک جور دیگر تلفظ می‌شد؟ و آیا تلفظ سورن با نوعی «و» خاص نیست که متفاوت از «و» فارسی است و در آن صورت آیا باید ملزم به این شویم تا برای رعایت امانت لب و لوچه مان را کج کنیم تا آن تلفظ ادا شود؟

واقعا چه اهمیتی دارد و چرا یک اتفاق نظر ساده اینقدر دشوار به نظر می‌رسد.

روزی برای اولین بار، پیش یکی از استادانِ متخصص در هایدگر رفتم. جوری هایدگر را تلفظ می‌کرد که نزدیک بود خنده از دلم بر دهانم بیاید و کار دستم بدهد. اگر آن تکه نام هایدگر را از کلام او می‌بریدید و می‌دادید کس دیگری گوش کند قطعا متوجه نمی‌شد که یکی فارس‌زبان آن را تلفظ کرده است.

  • ۵ نظر
  • ۰۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۳۰

داوری

شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۷:۱۱ ق.ظ
زمانی درباره زندگی عالمی می خواندم که با آنکه عالمی دیگر او را تکفیر کرده بود اما باز پشت سر او نماز می خواند این سعه صدر آن هم هنگامی که کسی چنان حکمی علیه او داده بود شگفت انگیز است آن عالمِ اولی چون عالمِ دومی را عادل می دانست منعی در نماز پشت سر او نمی دید با آنکه چنان دشمنی در حق او روا داشته بود.

مدت هاست که میان خروش و داوری شکرآب است مکرر در این باره خوانده ام مخصوصا رد پای این خصومت در نامه های خروش آشکار است کاری به دلایل و ریشه های این اختلاف ندارم و همینطوردرباره آن قضاوتی هم نمی کنم حد اقل نه در اینجا.
اما من از هر دوی این استادان بهره گرفته ام و نوشته هایی از آنها را خوانده ام و هیچ دلیلی هم نمی بینم که زیر علم یکی از آن دو سینه بزنم و در مقابل دیگری جبهه بگیرم. به علتی که نمی دانم فضای دانشگاهی ما هم آمیخته با جو جبهه گیری و مرید و مرشد-بازی است.
حتی مصطفی ملکیان که در تفکر خود دور از بت سازی است در نزد بسیاری به بت بدل شده است و دیده ام که چگونه مختصر انتقادِ نظری از ایشان با خشونت گفتاری بدرقه می شود
در دوران تحصیل خودم با جبهه گیری له یا علیه این اسامی مواج بوده ام: خروش، داوری، فردید، آوینی، رجبی، مددپور و امثال آنها، در حالی که هیچ ضرورتی نداشت که بیرون از فضای فکری به چنین جدالی دامن زده شود.
اخیرا مطلب خوبی از آقای داوری خواندم گفتم بد نیست شما هم بخوانید البته شخصا سبک نوشتار ایشان را روان نمی دانم و خالی از اطناب ممل اش نمی بینم ولی ظرافتهای آن خواندنی است

  • ۵ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۱۱
اتفاقی که دراین مدت اخیر درباره ثبت نام برای یارانه ها افتاد از یک جهت برای من عجیب بود اینکه جرا دولت فکر کرد که اگر ثبت نام را به خود مردم واگذار کند عده زیادی انصراف خواهند داد؟

آنها اگر از انسان کم اطلاعی مثل من هم سوال می کردند پاسخی که می گرفتند این بود که جز عده قلیلی مابقی افراد ثبت نام خواهد کرد
اکنون به روشنی ناخشنودی دولت از عدم انصراف مردم را می توان دید تا حدی که حتی شهامت بیان درصد انصراف دهندگان را ندارند و کار به بررسی حسابهای مردم کشیده شده است
تردیدی نیست که بسیاری از افرادی که پول یارانه برای آنها در حد پول خرد است باز هم ثبت نام کرده اند و بسیاری دیگر که نیاز داشته اند اما درآمدشان بالاتر بوده است درآمد خود را به دروغ بیشتر ثبت کرده اند تا احتمال تعلق یارانه به آنها بالاتر رود این هم نشاندهنده اوج عادی شدن دروغ در جامعه ماست و از طرف دیگر سبب می شود که عدها ای هم که ته مانده اخلاقی هم داشتند به جهت دفع خطر احتمالی رو به دروغ بیاورند و این یعنی آنکه به دست خود افراد را به دروغ کشانده ایم خود من در این مدت شاهد ثبت نام میلیاردرهایی بودم که در آمدشان را بسیار کم ثبت کرده اند دیده ام کسی که درآمد ماهیانه اش بدون تردید از چهل و پنج میلیون تومان هم می گذرد از این چهل و پنج هزار تومان نگذشته است
دولت ابتدا می گفت که به خود مردم اعتماد می کند اما آیا این یک کلاس روشنفکرانه بوده است؟ آیا اکنون دولت فهمیده است که این اعتمادش اشتباه بوده است؟ خدا می داند؟ ای کاش آنها جایی در تفکر خود به مشورت با جامعه شناسان و متفکران درست و حسابی اختصاص می دادند و این همه هزینه تبلیغاتی و عملیاتی و اعتمادشکن و دروغ آفرین نمی کردند.
نکته دیگر رنگ شرعی دادن به این انصراف است به پیش کشیدن پای مراجع که بیش از پیش نشان داد که غالب مردمان دیگر به این نوع فتاوی وقعی نمی نهند در واقع استفاده بی رویه از آبروی روحانیت، به تاثیر کم این فتاوی منجر شده است به نظر من این موقعیتها جای حضور بزرگان دینی نیست
در واقع اوضاع اقتصادی خوب نیست و دولت برق را در خرمن مردم تماشا می کرده است که به چنین انصرافی دل خوش کرده بود خود من حقیقتا تحت فشارم و می دانم که اوضاع ددوستان دیگر هم کمابیش همین است البته شاید برخی دوستان از ارشادها و معاضدتها بتوانند درامدهای حاشیه ای بدست آورند ولی دست استادان از چنان خرماهایی دور است

  • ۴ نظر
  • ۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۴۴