رکوردهای جدید گینس
- ۶ نظر
- ۰۳ تیر ۹۲ ، ۱۸:۲۹
ایمان بد Bad faith
ایمان بد مفهومی است که در اگزیستانسیالیسمِ سارتر مطرح میشود و تقریبا به معنای دروغ گفتن به خود است؛ به این معنا که فرد امکانات خود برای ساختن خود را در نظر نگیرد و نگاهی جبری نسبت به فرصتهایی که مقابل اوست در پیش بگیرد.
دروغ عیان Barefaced or bald-faced lie
در این وضعیت فردِ دروغگو با اعتماد به نفس کامل و با چهره و لحنی حق به جانب دروغ میگوید.
دروغ بزرگ Big Lie
اقناع مردم برای باور به چیزی که با باورهای فعلی آنها در تناقض است با دروغی بزرگ. هر چقدر دروغی بزرگتر باشد مردم آن را راحتتر باور میکنند چون در پسزمینه ذهن آنها سخنی با این بزرگی و اهمیت نمیتواند دروغ باشد
بلوف Bluffing
تظاهر به داشتن توانایی یا قصدی که واقعیت ندارد. این دروغ غالبا به عنوان یک تاکتیک شناخته میشود مثلا نگاه به سمتی و پاس دادن به سمتی دیگر
مزخرف Bullshit
فرد وانمود میکند که درباره یک موضوعی که اطلاع چندانی از آن ندارد صاحب نظر است این کار معمولا با تظاهر به مطمئن بودن و یا ارائه پیشبینیهایی محتمل صورت میگیرد
دروغ پیشخدمت Butler lie
دروغ کوچک معمولا برای خاتمه دادن به بحثی یا دیداری با استفاده از تلفن یا اساماس
دروغ بافتی Contextual lie
بیان سخنی راجع به مطلبی خارج از بافت آن که سبب میشود تا شنونده برداشتی نادرست داشته باشد.
صرفهجویی در بیان حقیقت Economy with the truth
اینکه گوینده با بیان تنها بخشی از حقیقت شنونده را به خطا میاندازد
دروغ اضطراری Emergency lie
چیزی که در فرهنگ ما معمولا با نام دروغ مصلحتآمیز شناخته میشود برای دفع شر مخصوصا به نفع انسانی دیگر
اغراق Exaggeration
برجستهتر وانمود کردن یک واقعیت
بافتن Fabrication
این که وقتی دقیقا نمیدانی که درست چیست اظهار نظر کنی، مثلا آدرس دادن موقعی که خودت هم نمیدانی (ولو اینکه تصادفا درست از آب در بیاید)
دروغ جزئی Fib
دروغی بدون اهداف مخرب و با آثار سوء اندک (بر خلاف دروغ سفید، اهداف خوبی را دنبال نمیکند)
نیمهحقیقت Half-truth
در آمیختن راست و دروغ یا بیان تنها بخشی از حقیقت
پاسخ انبار کاه Haystack answer
بیان مسائلی مبهم و یا بیارتباط که هر چند حقیقتی در آنها نهفته باشد اما کشف آن دشوار است. (مانند پیدا کردن سوزن در انبار کاه)
دروغ صادقانه Honest lie
خطای در بیان شرایط تاریخی، فعلی یا پسزمینهها بدون هیچ نیت بدی
دروغ فکاهی Jocose lie
دروغ به قصد شوخی، مخصوصا زمانی که ادعای حقیقی بودن مطلب میشود در حالی که همه شواهد خلاف آن است.
دروغ به کودکان Lie-to-children
غالبا به مصالحی به کودکان دروغ گفته میشود مثلا درباره چگونه به دنیا آمدنشان یا بابانوئل.
دروغ گفتن با حذف Lying by omission
بیان نکردن یک واقعیت مهم که سهم بزرگی در درک یک واقعیت دارد
دروغ گفتن در تجارت Lying in trade
بیان ویژگیهای غیر واقعی برای فروش محصول
دروغ گفتن با نشان دادن دندانهای خود Lying through your teeth
دروغ گفتن همراه با حالتی از چهر مانند یک لبخند یا هر شیوه دیگری از زبان بدن
کوچک شمردن Minimisation
حالت مقابل اغراق است معمولا با انکار کامل چیزی که نمیتوان رد کامل آن را پذیرفت
گمراه کردن و تدلیس Misleading and dissembling
در اینجا دروغ آشکار نیست و در ضمن بیان حقایقی مخفی گشته است
دروغ شریف Noble lie
دروغی که بطور بالقوه میتواند به نفع جامعه باشد غالبا برای حفظ قانون، نظم و امنیت.
شهادت دروغ Perjury
دروغ در دادگاه و یا در هر جای دیگری که برای راستگویی سوگند یاد میشود.
دروغ مودبانه Polite lie
دروغی که دو طرف هر دو به دروغ بودن آن آگاهی دارند و معمولا به جهت حفظ آداب معاشرت بیان میشود مانند تعارفهای معمول
تبلیغات پر سر و صدا Puffery
دعاوی اغراقآمیزی که غالبا در تبلیغات بیان میشود.
مشاهده از هیچ جا View from Nowhere
معمولا در روزنامهنگاری و تحلیلها رخ میدهد برای متقاعد کردن مخاطبان به اینکه دو طرف بحث از صدق و اعتبار مساوی برخوردارند.
دروغ سفید White lie
دروغ های سفید، دروغ های کوچکی هستند که میتوانند در درازمدت بیضرر و یا حتی سودمند در نظر گرفته شوند. این دروغ ها دارای خیر بیشتری در نسبت با راست در نظر گرفته میشوند (دروغ مصلحتآمیز)
به این خاطر و به تقدیر از نظر عمیقش مدحی برای او گفتم:
چگونه مدح تو گویم؟ شروعش از کجا مشتی؟
منم الکن. تو میگویی، که من را چون زبان گشتی
تو مجموعۀ اضدادی که از هر قید آزادی
تویی طوفان تویی ساحل تویی دریا تویی کشتی
اگر چه مرتضی را دل بود دریای بی ساحل
ندارد چون فشن لیکن دلی با این درندشتی
سخی چون حاتم طایی، نه بل مادر ترزایی
نه بلکه این خطا گفتم که از این جمله بگذشتی
نباشد مهرورزان را وطن، فرقی ندارد پس
ز شیرازی ز تهرانی ز کرمانی ز دهدشتی
نگیرد رنگْ روح تو نمیمیرد شکوه تو
فرشته هستی آیا تو که از فردوس برگشتی
خانهاش در جنگل بود البته نه خیلی دور از روستا در فاصله نزدیکی از کلبه کوچک چوبی او یک مرغداری بود کلبه را هم از همان مرغدار اجاره کرده بود. صبح زود از همانجا به سر کارش میرفت مهندس راه و ساختمان بود به قول خودش از اولین سریهایی بود که در دوره رضا شاه برای تحصیل به خارج فرستاده شده بودند فکر کنم در فرانسه تحصیل کرده بود. ماشینش یک رنو پنج زرد رنگ بود موقع رانندگی خیلی قیافهاش جدی میشد شق و رق مینشست و فقط مستقیم به جلو نگاه میکرد هیچگاه ندیدم موقع رانندگی به اطراف نگاه کند، اما هیچوقت عجله نداشت و سریع رانندگی نمیکرد مردم به او میخندیدند میگفتند بخاطر ترسش آنقدر آهسته رانندگی میکند. البته زندگیش در کلبه هم مایه خنده بود روستاییان درباره رفتارش با حیوانات و حتی حشرات داستانسرایی میکردند میگفتند حتی پا روی مورچه نمیگذارد. البته همه اینها نه از باب تحسین بلکه از باب خل انگاشتن او بود. با اینکه در کلبه زندگی میکرد اصلا ژولیده و شلخته نبود. هیچوقت ندیدم تهریش داشته باشد معمولا لباس روشن و اغلب سفید میپوشید تقریبا میشد گفت که شیک بود ماشینش هم همیشه تمیز بود.
بچه بودم گاهی به مغازه پدرم میآمد اما همیشه فقط پلو، ماست و تخم مرغ میخورد. هیچوقت ندیدم گوشت بخورد آن موقع تصوری از گیاهخواری نداشتم فکر میکردم خسیس است و نمیخواهد پولی برای غذایی بهتر خرج کند.
دوست داشتم با او صحبت کنم تا میآمد تندی میرفتم و کنارش مینشستم در همان فرصتی که غذا میخورد با او صحبت میکردم از خاطراتش تعریف میکرد چیز زیادی از حرفهای او در خاطرم نیست خیلی سال گذشته نهایتا ده یا یازده سالم بود هیچ تعلق مذهبی نداشت یادم هست میگفت در فرانسه گوشت خوک میخورده و میگفت خیلی هم خوشمزه بوده. البته این به مذاق من خیلی خوش نمیآمد.
چند سالی ندیدمش تا اینکه یک روز شنیدم موقعی که سر یکی از پروژههای شهرداری بوده جوانی ناشی با غلتک به او برخورد میکند و او را به گوشهای پرت میکند ظاهرا در جا مرده بود.
او را در قبرستان روستا دفن کردند خانوادهاش هم از خارج کشور آمدند در مراسمش شرکت کردند و رفتند. من البته نبودم و ندیدم
سالها گذشته است الآن کمی او را بهتر میفهمم هر چند آن موقع برای من موجودی مریخی بود
نکات جالب
1- وسط بازی گاهی دلم برای دروازهبان کره تنگ میشد
2- فکر کنم مخصوصا در نیمه اول ایران رکورد شکسته باشد دوست دارم آمار مالکیت توپ را جایی ببینم
3- اگر کره آن گل دقیقه نود و هفت را به لبنان نزده بود الآن حذف شده بود
4- کیروش با این حرکت آخر روبروی مربی کره نشان داد که آدم بیظرفیت و جوگیری است
شریعتمداری که در طی 8 سال و بلکه 16 سال گذشته تلاشهای بسیاری برای حذف جریان اصلاحات از صحنه سیاسی کشور نموده، پس از حوادث سال 88 نقش بسیار زیادی در امنیتی کردن فضای کشور داشته است و تلاش نمود تا اینگونه القا کند که جریان اصلاحات مرده است و پایگاهی بین مردم ندارد. اما تلاشهای مذبوحانه ایشان در 24 خرداد 92 با حضور حماسی مردم و تحت هدایت سیدمحمد خاتمی و آیت الله هاشمی نقش بر آب شد.
آنچه بیش از همه شریعتمداری را خشمگین کرده این است که طی 8 سال گذشته و بویژه چهار سال اخیر شریعتمداری بارها و بارها اعلام کرده که جنبش اصلاحات مرده است و جایگاهی در بین مردم ندارد و 24 خرداد علی رغم ایشان یک نه خیلی بزرگ به شریعتمداری به طور خاص است.
نقش حسین شریعتمداری در رد صلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی و عدم ثبت نام سید محمد خاتمی بارز و غیرقابل انکار است. او به خاطر نفوذ زیاد در دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و همچنین مرعوب کردن سیاسیونی که اعتبار خود را از فضای امنیتی ناشی از حوادث سال 88 به دست آوردند، توانست که هر گونه اعتراض حتی در بین جریان معتدل اصولگرایی به عملکرد حاکم را خفه کند و با تک صدایی کردن جامعه، کشور را از حضور ذخیره ارزشمند انقلاب اسلامی حضرت آیت الله هاشمی محروم کند و اعتبار بین المللی سید محمدخاتمی در کنج بنیان باران خاک بخورد، غافل از اینکه انقلاب اسلامی انقلاب مردم است و انها در کوچکترین مجالی نشان می دهند که صاحبان این کشور مردم هستند.
برخلاف غافگیری بعد از 2 خرداد 76 و شوک ناشی از آن، اینبار شریعتداری با تجربه 16 ساله تخریب جریان اصلاح طلبی ملت ایران، دوباره به سراغ آرشیو خود خواهد رفت و توپخانه تخریب و اختلاف و انشقاق بین گروههای اصلاح طلب را فعال خواهد نمود.
اکنون که علی رغم خواست و میل برادر حسین، ملت به رای و نظر هاشمی و خاتمی و تدبیر روحانی سکان هدایت کشور را به دست گرفت، شریعتمداری بیکار ننشسته و در اولین سرمقاله خود خط شکاف را در بین جریان پیروز انتخابات آغاز کرده است و سعی می کند با استفاده از عملیات روانی و تحریک حسن روحانی وی را در مقابل هاشمی و خاتمی قرار دهد. به این جملات در اولین مقاله شریعتمداری نگاه کنید تا ببینید که این قصه سری دراز دارد:
"همزمان با انتخاب آقای روحانی، سه جریان جبهه اصلاحات، اطرافیان آقای هاشمی رفسنجانی و اصحاب فتنه تلاش گسترده و از قبل پیشبینی شدهای را برای مصادره آرای ایشان به نفع خود آغاز کردند. این تلاش با استناد به حمایت آقایان هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی از آقای روحانی صورت گرفته و ادامه دارد. جریانات یاد شده در تبلیغات و اظهارنظرهای خود به طور زیرکانهای موقعیت آقای دکتر روحانی را تضعیف کرده و ادعا میکنند چنانچه هاشمی و خاتمی از وی حمایت نکرده بودند نمیتوانست اکثریت آراء مردم را به دست آورد!"
شریعتمداری در تلاشی که بیهوده بودن آن به شدت به هوشمندی حسن روحانی نیاز دارد تلاش دارد تا اینگونه القاء کند که مدیون روحانی وامدار هاشمی و خاتمی است و از این طریق حس استقلال روحانی از این دو را تحریک کند.
"آقای روحانی نه فقط مدیون آنها نیست، بلکه مدعیان اصلاحات به ایشان بدهکار هستند، چرا که آنان در پوشش حمایت از نامزدی آقای روحانی فرصت حضور و خودنمایی در عرصه سیاسی کشور را یافته بودند."
در طی ماهها و سالهای آینده او بارها و بارها تصمیمات اجرایی دولت را به هاشمی و خاتمی منتسب خواهد کرد و روحانی را فقط مطیع و تماشاگر محض تصمیمات می داند. روحانی که هوشمندی خود را در مناظره های انتخاباتی نشان داد باید بیش از هر کس و هر چیز خویشتندار، خوداگاه و با سعه صدر باشد تا در دامی که شریعتمداری سالها پیش برای اصلاح طلبان بافته و آنها را در آن گرفتار کرد، نیفتد.
شریعتمداری 16 سال است که خودش را به خواب زده و صدای ملت را نمی شنود. شب 25 خرداد 92 هم پنبه در گوش خود نمود و صدای ملت را نشنید "به اعتقاد نگارنده که با شواهد قابل ارائه فراوانی نیز همراه است، آرای آقای دکتر روحانی قبل از آن که خاستگاه گروهی و حزبی داشته باشد، خاستگاه مردمی داشته است"
25 خرداد همه شهرهای ایران، هاشمی، خاتمی، عارف، موسوی و کروبی را فریاد زدند. حسن روحانی نیک می داند که خاتمی و هاشمی از اعتبار مردمی و ملی خود برای موفقیت او مایه گذاشتند و البته همانگونه که هاشمی در بیانیه خود گفتند مشفقانه به ایشان مشورت می دهند. پایگاه مردمی حسن روحانی در بین جوانان اصلاح طلبی است که سالها فشار و فضای سخت امنیتی را تحمل کردند و اکنون چشم امید به تدبیر روحانی دارند.
انتخاب مردم قبل از"نه" به ناکارآمدی دولت "نه" بزرگ به حسین شریعتمداری و تفکر اوست. اما همه می دانند که شریعتمداری قائل به دموکراسی نیست و تمام تلاشهای خود را برای گسست در جبهه دموکراسی خواهی ملت ایران به کار خواهد گرفت.
حسن روحانی باید به هوش باشد. خیلی هم باید به هوش باشد!
خوب است اطلاعات خودمان را درباره این سایتهای خوب رد و بدل کنیم خود من سعی خواهم کرد بعد از مدتی به این آدرسها سر و سامان بدهم و به شکلی شکیل خدمت شما تقدیم کنم
این یک کار تدریجی است و خط پایانی ندارد فقط همراهی کنید چه در پست و چه در قسمت نظرات. ممنون میشوم
شروع از من
وبلاگ رسول جعفریان اندیشمند حوزه تاریخ مخصوصا تاریخ اسلام که انصافا مطالب جالبی مینویسد به آرشیو کار او هم مراجعه کنید ببینید