خود نویسیم و خود خوانیم

پیوندها
آخرین مطالب

۲۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

معرفی موسیقی 2 و 3 (موریکونه 1 و 2)

يكشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۰۲ ق.ظ
به مارکوی جوان خبر می‌دهند که پدر و عمویش از سفر چین برگشته‌اند سفری که سال‌ها به طول انجامیده است. او به سمت بندر می‌دود دو نفر را می‌بیند اما آنقدر زمان گذشته است که نمی‌داند کدامیک پدر اوست و کدامیک عموی او. نمی‌داند چه کسی را باید در آغوش بگیرد. یکی را بر می‌گزیند اما او می‌گوید من عموی توام پدر تو اوست.
در عالم کودکی این صحنه برای من خیلی سنگین بود تجربه‌ای که ذهن کوچک من توان سهیم شدن آن با مارکوپولو را نداشت. با این حال موسیقیِ این صحنه فوق العاده برای من دل‌انگیز بود کمتر خاطره روشنی از کودکی‌ام برای من باقی مانده است اما این یکی از همان کم‌هاست و بعد از سالها مزه ترکیب تصویر و موسیقی‌اش را به یاد دارم
تا اینکه مدتی قبل موسیقی مارکوپولو را در سایتی پیدا کردم آن قسمتی که مد نظر من است همان دقیقه اول است ریتم آرام موسیقی پیش از آنکه اوج بگیرد
شاید شنیدن این قطعه ناامیدتان کند با خود بگویید این که چیز خاصی نبود. شاید، اما موسیقی کمی سلیقه‌ای است و مشکل ترکیب تصویر و موسیقی هم بر خاص‌تر بودن این تجربه می‌افزاید. اگر می‌توانستم آن صحنه را پیدا می‌کردم و برایتان می‌فرستادم که البته ممکن نیست
سازنده این قطعه یکی از آهنگسازان محبوب من به نام انیو موریکونه است. در سری معرفی موسیقی اگر خدا بخواهد قصد دارم چند اثر از ایشان را معرفی کنم
با این حال از شما می‌خواهم که فقط با هدفون و در سکوت به این موسیقی گوش کنید. فقط قسمتی را که مد نظر داشته‌ام بریده‌ام و برای شما گذاشته‌ام به جیمیلتان مراجعه کنید و دریافتش کنید
از آلبوم مارکوپولو یک قطعه دیگر را که آن را هم بسیار دوست دارم از سایت والاموزیک [vmusic.ir] برای شما می‌گذارم قطعا آن را پیش از این بارها شنیده‌اید.

  • ۳ نظر
  • ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۰۲

عروسک من

جمعه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۵۱ ق.ظ
این عروسک منه. با اجازه جمع فضلای آجر میخوام بهش افتخار بدین و به حضور بپذیرینش. اسمش فرین هست به معنی باشکوه.

  • ۸ نظر
  • ۲۹ شهریور ۹۲ ، ۰۶:۵۱

کمی تمدد

پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۵۹ ب.ظ
با اینکه در این بلاگ بنا بر نقل از جایی نیست اما گفتم برای تمدد اعصاب دوستان یک طنز منقول هم بگذارم مخصوصا از این بابت که به پست قبلی هم کمی ربط پیدا می‌کند. شاد باشید
1- عصر حجر، عصر اطلاعات، عصر ارتباطات، عصر فن آوری، عصر دیجیتال... همه اینا ثابت میکنن که پیشرفت بشر همیشه در عصر صورت گرفته  و از صبح زود بیدار شدن آدمی به جایی نمیرسه!
2- تبلیغ جدید شرکت سایپا : حادثه و هیجان را با ما تجربه کنید؛ شاد بروید شادروان برگردید

  • ۱ نظر
  • ۲۸ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۵۹

تذکرة الاُجَرا 2 (با همکاری عطار)

چهارشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۰۹ ق.ظ
آن به دور از غل و غش و ریا، آن مددکننده اغنیا، آن سحرخیز ناکام‌روا، آن از هر شغل و درآمدی ناراضی، آن تنها عیبش لجبازی، آن کم مو به سر و پر مو به بدن، مولانا و مقتدانا فشن، در دوستی نظیر نداشت و در مهربانی بدیل.
گویند از رستاق برآمد و به زودی از اقران سرآمد. بدایت کار مساکین را مدد کردی و زمانی نیز به نظمیه روآوردی تا روزی بر راه خویش خاتونی دید چون ماه تابان لیکن فسرده و گریان. گفتش این چه حالت است گفت خالی بر گوشه لب دارم که خواب از چشمم ربوده و زیبایی از رخم زدوده و دلم افسرده، گفت این چه وهم است که خالْ خود زیادتی است بر جمال تو، پس فصلی مشبع درباب قرینگی و تضاد و تتمیم آندو مر یکدیگر را، سخن راند چون آن خاتون این سخن از او بشنید از خود بیخود شد و جامه بر تن بدرید پس فشن جامه از تن خویش بکند و در او پوشانید و او را وثاق خویش درآورد تا مبادا برهنگی‌اش بزه‌کاران را به هوس دراندازد و یا در بیتش به خشونت خانوادگی دچار گردد و او را از این مهربانی‌ها بسیار بود. این گفتم چون بر زبان طاعنان در حق او شنعت بسیار رفته و پاکی نیتش مغفول مانده بود. گویند خلق پیش از آن خال لب را مکروه داشتندی تا این حکمت از او صادر شدی.
فضولی گفتش چسان است که تو را به فقیر و مسکین و محبوس و بزه‌کار و مجنون و عقب‌افتادگان ذهنی و هر آنچه بدبخت است التفاتی نبود و مددشان ننمایی و به آنانی رو نمایی که نی غم بز دارند و نی غم بزغاله. گفت خاموش! آنکه مکنت دارد تاب سختی ندارد که او را سرنگی در سرین چون چوبی است در آستین، پس آنان محتاج‌تر به مدد منند. همان فضول پرسیدش پس که به بدبختان بپردازد گفت خدا کریم‌تر از آن است که آنان را بی‌مددکار واگذارد مرا همین کفایت است که پاره خویش بر گیرم و وظیفت خویش مر اغنیا را به انجام رسانم.
نقل است که چون به مرتبت اوستادی رسیدی، مریدان را گفتی تا پژوهش کنند و ترجمت نمایند آنگاه نام خویش بر آن نهادی. گفتندش این نسزد که ثمره زحمت دیگری برداری و نام خویشتن بر آن بگذاری. گفت ما نبشتیم دیگران خوردند اکنون اینان بنویسند ما بخوریم و این حکمت از آن روز ماندگار بشد.
گویند ابتدا او را عادت مألوف آن بودی که پاسی از شب به تهجد در پای رایانه پرداختی و تا نیم‌روز بخفتی. صاحبدلی گفتش اگر زودتر می‌خفتی و سحر بر می‌خاستی از این فاضل‌تر بودی. گویند از اثر انفاس آن صاحبدل بر سر کاری رفتی که ناچار پیش‌ازسحرخیز شدی، لیکن ندانم از چه رو بود که نفس آن صاحبدل تا نیمه اثر کردی و تهجد او همچنان باقی بودی. گویند تا آخر عمر در پی آن صاحبدل گشتی تا حق او در کفش گذاردی و موفق نشدی.
چون به قصر خویش در بهشت اندر شد بیل گیتس و نیکول کیدمن و آنجلینا جولی و جنیفر لوپز را بدید به خدمت ایستاده پس گفت شما کجا اینجا کجا؟ گفتندش در آن دنیا تو ما را مدد کردی اینجا  ما تو را خدمت کنیم. اعلی الله مدارجه

  • ۶ نظر
  • ۲۷ شهریور ۹۲ ، ۰۷:۰۹

برای چشمان مرتض

سه شنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۰۱ ق.ظ
مرتضی! شد خشک چشم تو و من

لیک فرقی هست اینجا بس خفن

خشکی چشم تو از بیماری است

خشکی چشم من از بی یاری است

بس که خیره به نمایشگر شدم

تا نظرهای تو بینم ای صنم...

خشک شد چشمان من ای مرتضی

کی دهی تو به نظر دادن رضا

خشک‌چشمی تو اما ای عزیز

هست زیرا نیستی تو اشک‌ریز

چون نریزی اشک در هجران یار

پر شود چشمانت از گرد و غبار

پس بجوشان آب از بالا و پست

تا سلامت آورد چشمت بدست

قطره‌ای از عشق در چشمت چکان

تا بگیرد غدّه چربیش جان

  • ۳ نظر
  • ۲۶ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۰۱

تذکرة الاُجَرا 1 (با همکاری عطار)

يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۰۲ ب.ظ
آن محقق بی‌نظیر، آن مصداق لا ینبِّئُکَ مثل خبیر، آن پست‌دهنده با تاخیر، آن دل‌داده به کاسبی، آن نیافته شغل مناسبی، آن دور از اعوجاج و کجی. مولانا ابوالامید مجی، هر آنچه همه خوبان راست در خود جمع داشت.

در ابتدا به تحقیق پرداختی و با نان بخور و بمیری ساختی، شبی هاتفی آواز دادش که ای مج! چون عدالت به سوی تو نیاید تو خود سوی عدالت برو. گویند چون از خواب برخاست به عدلیه رفت و این تعبیر خواب، خود از غرائب است.

گویند هزار وعده دادی و به یکی عمل نکردی، پرسیدندش خود وعده ندادن بهتر بوَد تا خلقی را امیدوار گردانی و دور سر خود بگردانی. گفت غلط کرده‌اید که وعده را قیمتی نیست و بدان خلقی شاد گردانم و نسزد این مختصر دریغ کردن از مردم.

نقل است که بیست و چهار ساعته ای‌دی‌اس‌ال داشتی و جز پس از نیمه‌شب کامنت نگذاشتی. گفتندش ترا این مایه فرصت هست چرا نظر به تاخیر اندازی؟ گفت دریغ آیدم هنگام هوشیاری به یاران پرداختن و نان به خربزه باختن، که ظریفان گفته‌اند «تفکروا فی الخبز و لا فی الخربز»

روزی از کنار سه دوکتور گذشت گفتندش چرا دوکتورا نگیری؟ گفت دوکتور زیاد است و مجی یکی. من این یک گرفتم و آن زیاد به شما باز گذاردم که ما با همین ارشد از شما به مال و علم در گذریم. گویند آن سه شصت سال دویدند و به او نرسیدند و این از کرامات وی بود.

چون درگذشته شد نامه اعمال وی در کفَش نهادند در حال کامنتی ذیل آن نبشت. گفتندش ناخوانده چون نظر دهی؟ گفت نامه اعمال در دست راستم نهادید و این یعنی پسندیده بوَد و همین مرا کفایت است که در دنیا هم اینگونه بسیار نظر دادمی‌. کثَّر الله مالَه.

  • ۸ نظر
  • ۲۴ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۰۲

مناظرات غضنفر و زلفعلی 7

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۱۹ ب.ظ
زلفعلی- این خانم با رایی که به فلانی داد به رایی که مردم به او داده بودند خیانت کرد. او به نام اصلاح‌طلب وارد انتخابات شد اما اکنون به اصول‌گراها رای داده است
غضنفر- چه ایرادی دارد که این کار را بکند؟ مگر قرار است کسی که اصلاح‌طلب است حتما رایش همیشه موافق با اصلاح‌طلبان باشد؟ یادت هست زمانی که آقای مهاجِرَتانی را استیضاح می‌کردند مجلس دست راستی‌ها بود ولی استیضاح رای نیاورد این یعنی آنکه عده‌ای از راستی‌ها به ابقای او رای دادند همینطور در همه مجلس‌های دنیا چنین نیست که همه به نفع حزب خودشان رای بدهند وگرنه همه تصمیمات از قبل مشخص می‌شد و دیگر رای‌گیری معنایی نداشت
زلفعلی- ولی وقتی کسی در ضمن گروهی قرار می گیرد باید با آرمان‌های آن گروه همراه باشد
غضنفر- همراهی با آرمان‌ها یک چیز است و همراهی در جزئیات چیز دیگر.
زلفعلی- این جزئیات نبود، یک انتخاب اساسی بود. معنی ندارد کسی در سطح مسوولین بگوید اصلا‍ح‌طلبم ولی در انتخابات به فردی اصول‌گرا رای بدهد بله من هم انتظار ندارم که در همه مسائل با اعضای گروه خود هم‌نظر باشد ولی در موارد اساسی چنین انتظاری می‌رود. انتخاب شهردار مهمترین تصمیم شورای شهر در دوره کاری‌اش است در اینجا کسی نمی‌تواند تصمیمی بیرون از گروه خود بگیرد
غضنفر- در هر حال رای‌گیری یعنی آزادی در رای دادن. او قانونا حق دارد فردی را که می‌پسندد انتخاب کند و کاری خلاف قانون انجام نداده است
زلفعلی- قطعا کسی نمی‌تواند او را به این دلیل مجازات بکند اما به دلیل اینکه راهنمای چپ زده، اما به راست پیچیده، خطای اخلاقی مرتکب شده است
غضنفر- فعلا که او را مجازات کرده‌اند و از گروهش اخراجش کرده‌اند
زلفعلی- این اخراج به معنای مجازات نیست بلکه بخاطر این است که او با اهداف آن گروه همراه نیست و بنابراین کنارش گذاشته‌اند و این کار هم طی فرایندی دموکراتیک و با رای‌گیری صورت گرفته است. عضویت در یک گروه سیاسی یک حق نیست که اگر کسی از آن بخاطر افکار و گفتار و اعمال متفاوت کنار گذاشته شود مدعی باشد. فرض کن یکی از راستی‌های تندرو خود را به نحوی داخل گروهی چپی بکند و سپس بخواهد هم اسم چپ را به یدک بکشد و هم راستی عمل بکند آیا اعضای گروه باید به حضور او تن در دهند؟
غضنفر- می‌دانم موقعیت سختی است اما آنها باید تا پایان دوره کاری او صبر کنند و در دوره بعدی او را از لیست خود کنار بگذارند وگرنه این بنیان نهادن رسمی ناپسند خواهد بود که کسی را بخاطر اختلاف نظر کنار بگذاریم در آن صورت هر کسی هر زمانی رایی متفاوت با گروه خودش داشته باشد باید نگران موقعیت خودش در آن مجموعه هم باشد.
زلفعلی- در این باره با تو مخالفم. مواردی که یک گروه حق این کار را دارد اندک است بحث ما درباره هر مساله‌ای نیست بلکه مسائل اندکی است که اصول کار هستند مانند انتخاب شهردار که مهمترین تصمیم یک شورای شهر در دوران کاری‌اش است بله ایشان در موارد جزئی می‌توانند اختلاف نظر داشته باشند اما روشن است که پیروزی یک گروه یعنی پیروزی در سطوح تصمیم‌های کلان و اگر واقعا قرار باشد تصمیم‌های کلان دوباره به نفع گروه مخالف باشد پیروزی بی‌معنا خواهد بود. ایشان به اسم این گروه بالا آمدند با علم به اینکه باید در تصمیم‌های کلان تابع گروه خود باشند اما با این کار خود یعنی یک تعهد اخلاقی واضح را ترک کرده‌اند.
غضنفر- چرا از تعهد اخلاقی صحبت می‌کنی؟
زلفعلی- چون او بطور غیرمستقیم متعهد به تصمیم‌های کلان مجموعه بالای سر خود است و اساسا فقط به دلیل انتساب به این گروه رای آورده است پس باید تابع سیاست کلی آنها باشد
غضنفر- یعنی اگر کسی هنگام انتخاب شدن، مثلا مشهور باشد و رای مستقل از گروه داشته باشد استقلالش را به رسمیت می‌شناسی؟
زلفعلی- اگر واقعا رای خود را مستقلا بدست می‌آورد ودر دیدگاه‌های کلان مخالف آن گروه است چرا وارد لیست آنها می‌شود؟
غضنفر- شاید خود آن گروه می‌خواهد تا با قرار دادن او در لیست، بر اسم و رسم لیست خود بیفزاید مثلا از نام ورزشکاری مشهور برای اعتبار آن استفاده کند.
زلفعلی- در فرض بالا به نظر من می‌توان قبول کرد که او متعهد به همراهی با آرای گروه خود نیست ولی مورد بحث ما متفاوت است
غضنفر- در هر حال می‌توان این فرض را هم مطرح کرد که تشخیص شخصی او این بوده که آقای الف از آقای ب که گروهش به او رای می‌دهد بهتر است در این صورت او اخلاقا موظف است به کسی رای بدهد که از نظر او اصلح است ولو آنکه گروهش او را اصلح نداند مردم هم می‌خواهند نماینده‌شان به نفع آنها فکر کند و نه به منافع گروهش.
زلفعلی- اینحا چند مشکل وجود دارد  او قبلا طور دیگری صجبت کرده بود و اینحا خلاف آن عمل کرد
غضنفر- شاید، ولی ممکن است بعد از آن صحبت یا قولش به قرائن و دلایل جدیدی دست یافته باشد و نظرش عوض شده باشد
زلفعلی- تو همیشه از اگر و شاید صحبت می‌کنی ولی واقعا این احتمالات چقدر اعتبار دارد؟
غضنفر- شاید خیلی اعتبار نداشته باشد اما این مفروضات کمک می‌کند کمی از تندروی علیه او کاسته شود
زلفعلی- حتی اگر حرف تو در اینجا درست باشد باز هم همان بحثِ بر سر تصمیمات کلان  مطرح است گاهی وقت‌ها باید علی‌رغم میل خود، تابع گروه بود این از اصول عضویت در گروه است وگرنه فرقی بین گروه و فرد نخواهد بود اگر قرار باشد هر کسی در هر موردی به تشخیص خود عمل کند چه ضرورتی در تشکیل گروه است
غضنفر- البته اگر بحث از خطایی در میان باشد خود کسانی که این فرد را در گروهشان پذیرفتند هم مقصرند. چطور کسی را که سابقه درخوری در اصلاح‌طلبی نداشته در لیست خود وارد کرده‌اند؟
زلفعلی- حق با توست باید بپذیریم که اصلاح‌طلبان، آدم کافی تربیت نکرده‌اند و بسیاری نه از سر صدق بلکه از روی منفعت‌طلبی و حب جاه و مال مدعی آنند
  • ۲ نظر
  • ۲۲ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۱۹

مناظرات غضنفر و زلفعلی 6 (با شرکت گل‌مراد)

چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۱۵ ب.ظ
گل‌مراد- اتفاقی که اخیرا در فضای مجازی افتاد و از یکی از منسوبین امام، تصویری نه در شأن ایشان منتشر شد را شنیده‌ای؟
غضنفر- بله و اتفاقا مایه تعجب من شده است. چرا باید انتظار داشت که روی رفتار فرزند نوه کسی اینقدر حساس باشیم؟
گل‌مراد- چرا حساس نباشیم او منسوب به امام است و پوششی نامناسب بر تن دارد من نمی‌گویم چادر به تن می‌کرد ولی لااقل می‌توانست لباسی بهتر انتخاب کند
غضنفر- او مختار است که لباس  خود را برگزیند و قرار نیست نسل کسی همفکر او باشند مساله بر سر درستی و یا نادرستی عمل او نیست مساله بر سر این است که نباید فکر کنیم که رفتار او بر شأن امام می‌افزاید یا کم می‌کند پسر نوح اگر با بدان بنشست از شأن نوح کم نمی‌کند هر کس مسؤول عمل خویش است
گل‌مراد- اما واکنش فضای مجازی اینطور نبوده  و در عمل همه این دو مساله را به هم ربط می‌دهند
غضنفر- خب اتفاقا من از این مساله ناراحت شدم چرا که انواع توهین‌ها به این فرد و مادرش که تصویر اصلاح شده‌ای از او را منتشر کرده بود، در فضای مجازی منتشر شده است در حالی که حتی اگر خطاهایی هم صورت پذیرفته باشد به این افراد ربطی ندارد و اگر کسی از جد او خوشش نمی‌آید معنا ندارد که سر او خالی کند.
زلفعلی- من مخالفم معتقدم وقتی آنها از امتیاز خانواده امام بودن بهره‌مند می‌شوند به ناچار باید پیه این مسائل را هم به تنشان بمالند البته این دختر زحمت کشیده و جایزه‌ای گرفته است اما موقعیتی که الآن در آن است و تحصیل در یک کشور خارجی از چه طریقی حاصل آمده است؟
غضنفر- یعنی می‌خواهی بگویی از طریق رانت است؟
زلفعلی- بله انواع رانت‌های مستقیم یا غیر مستقیم. مطمئنا می‌خواهی بگویی که از کجا می‌دانی؟ ولی همه ما یک علم اجمالی به این مسائل داریم رانت اساسا به طرف این افراد می‌آید نه اینکه ضرورتا آنها به سراغ رانت بروند همینکه منسوب به کسی باشی عده‌ای به امیدهای مختلف دست تو را می‌گیرد و از نردبان موفقیت و ثروت به سرعت بالا می‌روی. در اینجا فرد باتقوی کسی نیست که سراغ این مسائل نمی‌رود بلکه کسی است که وقتی این مسائل به سراغ او می‌آیند آنها را پس بزند مثلا کسی نمی‌آید به من تعارف کند که آقای زلفعلی این بنز را به شما پیشکش می‌کنم اما به سراغ آن تیپ افراد می‌روند اما آیا این رانت نیست و دل خوش کردن به اینکه او خودش این را بخشید! خود گول زدن نیست؟
غضنفر- خوب دفع دخل مقدّر کردی، ولی در هر حال توهین هیچ جای دفاعی ندارد.
زلفعلی- این که مسلم است مساله این است که این فرد خود را در معرض داوری قرار داده است و با توجه به نگاه سیاسی موجود در فضای مجازی واکنشی طبیعی را دریافت کرده است
غضنفر- اما طبیعی بودن به معنای درست بودن نیست.
زلفعلی- من درباره درستی و غلطی صحبت نمی‌کنم. اتفاقی افتاده است و ما در صدد بررسی زمینه‌های آن هستیم
غضنفر- بحث درباره زمینه‌ها به مرتض و مجی و فشن بر می‌گردد بهتر است ما در این‌باره صحبت کنیم که رفتار این دختر در پوششش، رفتار مادرش در انتشار خبر موفقیت و عکس او با اصلاحات فوتوشاپی و واکنش فضای مجازی چه می‌بایست باشد و چه نباشد
گل‌مراد- به نظر من حتی اگر این دختر با تفکرات امام همراه نبود می‌بایست حفظ ظاهر می‌کرد همه ما در زندگی‌مان گاهی حفظ ظاهر می‌کنیم
زلفعلی- و اگر نمی‌خواهد حفظ ظاهر بکند از هر امتیازی به خاطر نسبتش به دست آورده صرف نظر بکند و یک زندگی عادی در پیش بگیرد و فرزند خصال خویشتن باشد مثلا آیا اگر مرتض در چنین خانواده‌ای به دنیا آمده بود محصول تلاشش اینی بود که الآن هست؟ نه قطعا. احتمالا الآن دکترای هارواردش را گرفته بود و ادعا می‌کرد که این را بدون هیچ‌گونه روابطی بدست آورده است. همینطور مجی و همینطور فشن.
غضنفر- به نظر من انتظار حفظ ظاهر را داشتن، یعنی اینکه از او بخواهیم عمری با تظاهر زندگی کند و این درست نیست.
زلفعلی- تازه می‌شود یکی از ماها، البته فقط در این زمینه. او نمی‌تواند هم‌زمان خدا و خرما را داشته باشد در محیط غربی از آزادی و آسایش بهره‌مند گردد و از آن طرف امتیازات فامیلی را هم در اختیار داشته باشد. البته احتمال اندکی هم وجود دارد که او و خانواده‌اش از این نسبت بهره رانتی نبرده باشند که تقریبا احتمالی قابل صرف نظر کردن است.
غضنفر- درباره کار مادرش چه می‌گویی؟
زلفعلی- به نظر من با توجه به احتمال بالای واکنش منفی فضای مجازی نباید این کار را می‌کرد یا نهایتا فقط خبرش را منعکس می‌کرد.
غضنفر- با تو موافقم البته فکر می‌کنم واکنش‌ها بیشتر به فوتوشاپ کردنش بود.
زلفعلی- نه ضرورتا. محتمل بود که کسی که دختر ایشان را می‌شناسد  خبر وعکسی از او در آن مراسم بگیرد و در فضای مجازی بگذارد. کار مادرش،‌ فقط این امر را تسهیل و احتمال جعلی بودن عکس را منتفی کرد. مخصوصا اینکه مادر او صفحه پربیننده‌ای هم در فیسبوق دارد در واقع او همه زمینه‌ها را برای چنین واکنشی داشت.
گل‌مراد- اصلا چرا باید کسی که منسوب به امام خمینی است و مدعی این نسبت هم هست و از آن هم بارها سخن به میان می‌آورد دست به این کار بزند. در واقع این همان شترسواری دولا دولاست. او از امام به عنوان الگوی خود یاد می‌کند و در عمل نمی‌خواهد به جنبه‌های سخت‌گیرانه دنباله‌روی از او تن در بدهد.
غضنفر- همه اینها درست، ولی به نظر من اگر فارغ از بحث رابطه خویشاوندی او با امام به این مساله نگاه کنیم. خیلی‌ها به مادر او ایراد گرفته‌اند که چرا عکس دخترش را با فوتوشاپ اصلاح کرده است و این را به عنوان سانسور در نظر می‌گیرند و محکوم می‌کنند. یک انسان حق دارد تصویر خانواده خودش را با اصلاحاتی منتشر کند چه ایرادی دارد که فردی مثلا با فوتوشاپ عکس خود یا خانواده‌اش را تغییر دهد.
زلفعلی- اما او با این کارش، از یک طرف می‌خواهد حفظ ظاهر بکند و از طرفی می‌خواهد دخترش هم پوششی نسبتا آزاد داشته باشد
غضنفر- از کجا می‌دانی که او چنین می‌خواهد. شاید حریف دخترش نمی‌شود. از یک طرف می خواهد به او بخاطر موفقیتش افتخار کند و از طرف دیگر می‌بیند که نمی‌تواند آن پوشش را هم در معرض دید بگذارد.
گل‌مراد- ولی مگر مجبور بود که عکس او را هم بگذارد.
زلفعلی- این یک اشتباه بود. شاید بخاطر اینکه جو فیسبوقی او را گرفته بود. این اتفاقا یکی از معایب شبکه‌های اجتماعی است که ناخودآگاه افراد را به عریان کردن زندگی شخصی خود در معرض چشم دیگران می‌کشاند و این اتفاقا می‌تواند موضوع خوبی برای بحث‌های آینده باشد.
غضنفر- در هر حال به نظرم برخی اساسا مفهوم سانسور را درک نکرده‌اند و فکر می‌کنند که اگر مخفیانه باد در کنند این مخالف آزادی بیان است. چه معنا دارد که به کسی بگوییم چرا تصویر دخترت را  باحجاب‌تر کردی؟ یا چرا تصویر دخترت را در عروسی با آن لباس نگذاشتی و عکس او در حرم امام رضا را گذاشتی؟  این دخالت در حریم خصوصی افراد است.
گل‌مراد- ولی وقتی آن را در فضای اجتماعی منتشر می‌کنی یعنی از خصوصی بودن خارج می‌شود
زلفعلی- منظور من انتشار آن نیست بلکه حق انتخاب آن چیزی است که منتشر می کنی.  هر انسانی حق دارد در دایره اخلاق و قانون آنچه را می‌خواهد از زندگی شخصی خود در معرض دید بگذارد و آنچه را می‌خواهد در معرض دید نگذارد. اگر کسی خوشش نمی‌آید می‌تواند به آن صفحه مراجعه نکند.

  • ۴ نظر
  • ۲۰ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۱۵

خیانت به رای

سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۵۸ ق.ظ

دیروز وقتی شنیدم دوتا از نمایدگان ائتلاف اصلاح طلبان شورای شهر تهران برخلاف قول داده شده و رای تشکیلاتی، به  قالیباف رای دادند خیلی ناراحت شدم. ناراحت از این که چرا من به کسی رای دادم که اینقدر راحت به رای مردمی که به او رای داده اند پشت می کند. واقعیت این است که رای به اعضای شورای شهر تهران برای من رای به یک تفکر بود و فکر می کنم اکثر افردی هم که به لیست رای می دهند به تشکیلات و سازو کار و اجماع صورت گرفته بر روی اسامی رای میدهند. چون امکان و فرصت شناخت همه نمایندگان وجود ندارد و از طرفی در تمام کشورهای صاحب دموکراسی و احزاب، معمولا افراد را بر اساس گرایش حزبی و طرز تفکر آنها می شناسند.

من هم بر همین اساس به صورت حزبی و لیستی رای دادم و اتفاق براساس حضور خانم الهه راستگو و مشهور بودن ایشان به اصلاح طلبی به نامبرده رای دادم. اما دیروز در یک اقدام غیراخلاقی و دقیقا در کمال ناباوری مشخص شد که خانم راستگو دست به لابی گری زده و منافع شخصی و فردی خود را به رای مردمی که او را انتخاب کردند ترجیح داد و با احتمالا دریافت منافع پشت پرده، برخلاف توافق صورت گرفته بین ائتلاف اصلاح طلبان و مهم تر از همه خیانت به رای مردم سرنوشت شهر تهران و شهردار تهران را عوض کرد. هیچ توضیحی برای این رفتار ندارم جز اینکه بگویم عنوانی جز خیانت و مزدوری برای این اقدام می شود گذاشت؟

  • ۴ نظر
  • ۱۹ شهریور ۹۲ ، ۰۲:۵۸

یک اتفاق مجازی

پنجشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۶:۳۳ ب.ظ
چند روزی است که تصویری از فرزند نوه دختری بنیانگذار انقلاب در فضای اینرنتی منتشر شده است گویی او در یکی از دانشگاه‌های کانادا موفق به بدست آوردن جایزه‌ای شده است و روی سن با پوششی غیر منتظره با توجه به سابقه خانوادگی حاضر شده است کاری با پوشش او ندارم اما فقط این روزها سیلی از فحش و توهین به سوی این دختر سرازیر شده است شاید فکر کنید از طرف متعصبین مذهبی به او حمله شده است ولی نه اتفاقا اینطور نیست حمله از طرف کسانی است که ادعای روشنفکری و آزادی‌خواهی‌شان به برخی اعضای خر آسیب می‌رساند
آخر، خود ماها چقدر از لحاظ فکری شبیه پدربزرگ مادری مادرمان هستیم که انتظار داریم که او باشد و چرا وقتی کسی با یکی مشکل دارد تنفرش را به تمام نسل و نتیجه‌اش منتقل می‌‌کند صحبت بر سر درستی یا غلطی کار او نیست او پوششی را که خواسته برگزیده است ممکن است از این انتخاب او خوشمان نیاید اما معنی نندارد او از او بخواهیم جوابگوی چیزهایی باشد که نقشی در آن ندارد
این جریان و امثال آن در فضای اینترنت سبب می‌شود تا بفهمم چقدر روشنفرکرین حقیقی و کسانی که واقعا برای آزادی احترام قائلند اندکند ما غالبا با دو گروه متعصب سر و کار داریم که یکی در این توهم به سر می‌برد که مدافع دین است و دارد به دین ضربه می‌زند و دیگری گمان می‌کند در پی ازادی است و بویی از آزادی استشمام نکرده است

  • ۶ نظر
  • ۱۴ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۳۳